نام انگلیسی: Shelby Oaks
نام فارسی: فیلم شلبی اوکس
محصول: بلژیک – ایالات متحده – ۲۰۲۵
ژانر: دلهره
ردهی سنی: ۱۵
امتیاز: ۲ از ۴
«کریس استاکمن» یکی از آن دست یوتوبرهای حوزهی سینماست که خوراک مخاطب آمریکایی را در کانال یوتیوبِ دو میلیوننفریاش فراهم میکند. طی ۱۵ سالی که از حضور او در یوتیوب میگذرد، شاهد این بودهایم که استاکمن صرفاً به سینمای تجاری هالیوود یا برخی آثاری که از طریق استودیوهای هالیوودی در معرض تماشا قرار میگیرند، میپردازد.
به همین سبب نمیتوان این یوتوبر قدیمی آمریکایی را سینهفیل دانست. این موضوع را از آن جهت در مقدمه آوردیم که بدانیم استاکمن برخلاف برادران فیلیپو در استرالیا قرار نیست مسیری جدید را در سینمای دلهرهی تجاری باز کند.
روایت استاکمن ترکیبی از زیرژانرهای معروف دلهره است؛ مستندنما، ویدیوی پیداشده و دلهرهی ماورایی. داستان او بین سالهای ۲۰۰۸ تا زمان حال روایت میشود؛ ابتدا در ۱۷ دقیقهی آغازین فیلم شلبی اوکس که قبل از تیتراژ ابتدایی قرار دارد، با گزارش مفقودی، قتل و برخی اخبار حول گروه چهارنفرهای مواجه هستیم که تاکنون یکی از اعضای آن پس از بیش از یک دهه پیدا نشده است؛ «رایلی برنان».
پس از این گذر وارد مستندنمایی میشویم که خواهر رایلی با نام «میا» را در مرکز قاب قرار میدهد تا از اکنونِ خود بدون خواهر بگوید. در این میان و با توجه به نشانههایی که کارگردان از همان ابتدا در اختیار مخاطب قرار میدهد، وارد کارزار دلهرهی ماورایی خود میشود.
شیطانی که توسط کودکی در دههی ۱۹۸۰ بیدار شده و حال از طریق او، جمعیتِ کل یک شهر را از میان خانهها وادار به مهاجرت میکند. آقای استاکمن در پردهی دوم خود قصد دارد رابطهی بین رخدادها را از طریق بیداری پنهان این اهریمن به تصویر بکشد.
اما مشکل روایت فیلم شلبی اوکس آنجایی خود را بروز میدهد که آقای استاکمن در این تلفیق زیرژانری نه علاقهای به فرم بصری آثارِ ویدیوی پیداشده دارد و نه حتی ذرهای به مستندنمای مدنظرش در فیلم شلبی اوکس اجازهی نفسکشیدن میدهد. او همهی تمرکز و علاقهی خود را روی رخدادهای ماورایی حول کاراکتر «میا» میگذارد.
آقای استاکمن از این طریق بازی برآمده از سرِ ذوق و کیفوری را با فیلم شلبی اوکس خود آغاز میکند. بهنوعی او اگر اجازه میداد اهریمن در همان سایهها باقی بماند، مخاطب میتوانست در تعلیقی آزاردهنده باقی بماند و حتی انتظار فیلم دومی هم بکشد.
اما این اتفاقات رخ نمیدهد و کارگردان در نهایت با بدترین نوع انتخاب در چهرهپردازی و دیگر فاکتورها، مخاطب را از درون آن هالهی ترس و اشتیاق بیرون میکشد. بهنوعی آقای استاکمن با دستان خودش داستان را نیمهکاره رها میکند و در نتیجه شاهد کمرنگ شدن منطق روایی فیلم شلبی اوکس در پردهی سومی هستیم که قهرمان اصلیاش «میاست».
اما کارگردان قبل از ورود میا به درون شلبی اوکس، او را در هالهای نورانی از پلاتآرمور قرار میدهد تا به سلامت از این مسیر عبور کرده و کالبدش را به شیطان اهدا کند. داستان استاکمن صرفاً کیکِ خوشمزهای است که بیش از حد شیرین شده و قادر نیست هر ذائقهای را در ژانر دلهره وادار به انتخاب خود کند.
در هر حال این را هم نباید فراموش کنیم که استاکمن در اولین تجربهی فیلم بلند داستانی خود دست به یکی از آن کارهایی زده که در سینما انتظارش را داریم. به همین سبب است که باید فیلم شلبی اوکس کارگردان نوپا را قدر نهاد؛ حتی در حد یک اثر متوسط.



