نام انگلیسی: Ghost Train
نام فارسی: فیلم قطار ارواح
محصول: ۲۰۲۵ – کرهی جنوبی
ژانر: دلهره
ردهی سنی: ۱۶+
امتیاز: ۳ از ۴
چند ماه پیش اثری با نام «فیلم شیطان در دریاچه» از آقای «تاک سو-وونگ» را مرور کردیم؛ دلهرهای که بهعنوان اثر اول این کارگردان، قابهای تمیز و قدرتمندی داشت. حال این کارگردان در دومین گام خود در این ژانر، وارد دلهرهای شهری شده است که درست یک سال پس از فیلم «ایستگاه ارواح» روی پرده رفته است. روایتهایی با داستانی مشابه، اما با زاویهدیدهایی کاملاً متفاوت.
فیلم قبلی تمام تمرکز خود را روی کاراکتر «نا یونگ» گذاشته بود و سعی داشت از طریق او مخاطب را درگیر نفرین ماورایی یک ایستگاه مترو کند. اما آقای تاک در داستان جدید خود، همان کاراکتر نا-یونگ را با نام «دا-کیونگ» به مخاطب معرفی میکند و با همین تغییر نام، بستر روایی را نیز دچار دگرگونی میسازد.
آقای تاک عملاً داستان خود را به مجموعهای از اپیزودهای تودرتو تبدیل میکند که از طریق مسیر کاراکتر اصلی، بهطور کاملاً متقاطع دیگر مسیرها را قطع میکنند. او به این داستان هم فرم بصری میدهد و هم فرم روایی.
مخاطب در فیلم قطار ارواح با دلهرهای لایهلایه روبهرو است؛ ابتدا دا-کیونگ با مدیر ایستگاه مترو ملاقات میکند و از طریق همین ملاقات، تقاطعهای روایی یکی پس از دیگری مقابل چشم مخاطب ردیف میشوند. آقای تاک با این انتخاب، مخاطب را در تعلیقی بلندمدت نگاه میدارد؛ تعلیقی که در آن، دا-کیونگ قرار است وارد یکی از لوپهای این ایستگاه شود.
فیلم قبلی جلوههای ویژهی قابلاعتنایی داشت و در فرم بصری نیز تا حد توان از تلفیق داستان و مستندنما بهره میبرد. اما آقای تاک در فیلم قطار ارواح، داستان را از زاویهدید دا-کیونگ و درونیات ذهنی و روایتگریهای کاراکتر مدیر ایستگاه پیش میبرد. این تلاقیها و رفتوبرگشتهای زاویهدید باعث میشود مخاطب در تعلیقی باقی بماند که منبع آن را نمیشناسد.
در هر یک از این اپیزودهای درونداستانی، مخاطب داستانی مستقل را دنبال میکند که به دنیای کاراکتری مشخص تعلق دارد. در همان دنیاهای مجزا نیز با نوعی تقاطع مسیر میان کاراکترها مواجهیم؛ برای مثال، در همهی این داستانها سوپرمارکتی وجود دارد که کاراکترها در آن نقطه از کنار یکدیگر عبور میکنند.
جذابیت چنین تقاطعهایی همان چیزی است که مخاطب ژانر دلهره از کارگردان انتظار دارد. فیلم قطار ارواح حاصل تلاش کارگردانی است که بسیار تماشا میکند؛ حاصل همین تماشا است که در فیلم قطار ارواح به گذرهای موفقی به اثری همچون فیلم لبخند تبدیل میشود؛ گذرهایی که کپیِ بیارزش نیستند، بلکه وامگرفتنیهایی کاملاً سینمایی و قابل اعتنا محسوب میشوند.
یکی از تفاوتهای جدی فیلم قطار ارواح با اثر قبلی، در نوع ورود به دنیای ایستگاه است. کاراکتر خبرنگار در فیلم قبلی تلاش میکرد این ماجرا را حل کند و به بخش زیرین مترو وارد شود. کارگردان از این طریق قصد داشت وارد شمنیسم شود، اما تصویرسازی ناقص او پاشنهآشیل روایتش شد.
اما آقای تاک در فیلم قطار ارواح تمرکز خود را بر جاهطلبی کاراکتر اصلی میگذارد و از این طریق روایت را میان دنیای بیرون و درون ایستگاه پیوند میزند؛ دو جهنم انتزاعی و حقیقی در دنیای کاراکتر اصلی. در فیلم قطار ارواح، همهی کاراکترها برای رسیدن به اهداف کوتاهمدت خود تلاش میکنند و در این میان میکوشند از رقبا سبقت بگیرند.
اما نفرین ایستگاه به سمِ کشندهی این رقابت تبدیل میشود. آقای تاک مخاطب را درگیر همین رقابتها و حتی نگاه اخلاقی نهفته در آنها میکند. به همین دلیل است که باید این داستان را قدرتمندتر از اثر قبلی دانست.
در هر حال، هر دو فیلم برای مخاطب سینمای دلهره ـ حتی اگر پیدرپی تماشا شوند ـ آثاری قابل تأمل و تماشایی هستند؛ از آن دست فیلمهایی که با دو نگاه متفاوت نسبت به یک افسانهی شهری ساخته شدهاند.



