نام انگلیسی: Ghost Trail
نام فارسی: فیلم ردپای شبح
محصول: ۲۰۲۵ – فرانسه، آلمان، بلژیک
ژانر: درام
امتیاز: ۲.۵ از ۴
تاریخ نشان داده است که خودکامگی سران حکومتی قربانیان بسیاری برجای میگذارد و بازماندگان نیز بار روانی سنگینی را تا سالها با خود حمل میکنند. مطالعهی عمیق دربارهی تروما و پیامدهای مخرب آن، دستاویز بسیاری از فیلمسازان دغدغهمند شده است. اینبار «جاناتان میلت» پس از ساخت چند فیلم کوتاه و مستند، نخستین فیلم بلند سینمایی خود را به این موضوع اختصاص داده است.
او در آثار پیشیناش نشان داده بود که به مسئلهی مهاجران علاقهمند است و کارگردانی دغدغهمند محسوب میشود. «ردپای شبح» فیلمی است که به کاوش تأثیرات شکنجه در زندانهای نظامهای دیکتاتوری میپردازد.
«حمید» از جمله بازماندگان زندان مخوف صیدنایا در سوریه است. او در کمپ آوارگان سوری در شهر استراسبورگ ــ در مرز آلمان و فرانسه ــ مستقر شده و تلاش میکند با نشانههایی که از شکنجهگرش در ذهن دارد، او را بیابد و به سزای اعمالش برساند.
دو سال از آزادی حمید گذشته و او با آرامش ظاهری اما با هدفی ثابت، این جستوجو را ادامه میدهد. کمکم روشن میشود که بازی ویدئوییای که حمید با رمز و کد در آن مشارکت دارد.
در واقع شبکهای مخفی است که اعضای آن برای شناسایی و سرنگونی جنایتکاران جنگی در اروپا فعالیت میکنند. حمید به فردی نزدیک میشود که احتمال میدهد شکنجهگر سابق او باشد؛ اما این تردید نسبت به هویت واقعی او مانع از اقدام نهاییاش میشود.
فیلم ردپای شبح یک تریلر ساده نیست؛ بلکه تأثیرات روانی جنگ و بهویژه شکنجه را بررسی میکند. قابهای پرتنش و فیلمبرداری چشمگیر «لورن سنشال» از مهمترین نقاط قوت فیلم است. او بدون استفاده از دوربین لرزان، بهخوبی توانسته حس اضطراب و تنش را به مخاطب منتقل کند.
میلت نیز با ترکیب فیلمبرداری، موسیقی و طراحی صدا، اکشنی ظریف اما پرتحرک خلق کرده است. موسیقی «یوکسک» تا مرز تهوع و اضطراب مخاطب را پیش میبرد و حس تعلیق و در نهایت رهایی را تشدید میکند.
نماهای آغازین، شامل صدای زندان، کامیون و نفسکشیدن زندانیان، از دلخراشترین لحظات فیلماند؛ جایی که دهها زندانی در بیابانهای اطراف صیدنایا به حال خود رها میشوند تا مرگ را تجربه کنند.
«آدام بسا» در نقش حمید، بازی درخشانی ارائه میدهد. او در پردهی نخست بهخوبی کشمکشهای روانی و رنج درونی شخصیت را نمایان میسازد؛ رنجی که باید برای بیننده قابل لمس و پذیرفتنی باشد.
باورپذیری روایت فیلم ردپای شبح ــ با توجه به اینکه فیلم بر اساس داستانی واقعی ساخته شده است ــ مسئولیتی سنگین بر دوش میلت و گروه سازنده میگذارد. فیلم ردپای شبح قرار است صدای میلیونها آواره و قربانی نظامهای فاسد باشد.
در سکانسهای پایانی، حمید با پرسشهایی اساسی روبهرو میشود: آیا انتقام ارزشمند است؟ اگر بهترین انتقام، خوب زندگی کردن باشد چه؟ آیا میتوان گذشتهای چنین زخمخورده را به دست فراموشی سپرد؟
و اگر چنین کند، چه چیز بهدست میآورد یا از دست میدهد؟ میلت میکوشد این پرسشها را در ذهن مخاطب زنده نگه دارد تا او را در جهان این آدمها و موقعیتها شریک کند و به تأمل وادارد.
در مقابل، ریتم فیلم ردپای شبح گاهی دچار افت میشود و اگر مخاطبان تریلر بهدنبال هیجان مداوم باشند، ممکن است این کاوش درونی و کندی روایت برایشان طاقتفرسا باشد. دربارهی شخصیتِ احتمالی شکنجهگر نیز شخصیتپردازی کاملی صورت نمیگیرد و مخاطب تنها از دریچهی نگاه حمید او را میشناسد.
در نهایت، فیلم ردپای شبح با توجه به پیشینهی میلت در عرصهی مستند و گفتوگو با پناهندگان سوری، روایتی انسانی از زخمهای بر جایمانده از جنگ ارائه میدهد؛ زخمهایی که شکنجه و تبعید، تنها بخشی از پیامدهای آناند.



