نام انگلیسی: Breathless
نام فارسی: فیلم از نفس افتاده
محصول: ۱۹۶۰ – فرانسه
ژانر: جنایی، عاشقانه
ردهی سنی: ۱۳+
امتیاز: ۴ از ۴
بالاخره فیلم جدید آقای «لینکلیتر» با نام «موج نو» منتشر شد. بهتر دیدیم پیش از مرور فیلم از نفس افتاده، به سراغ اثر «از نفس افتاده» برویم؛ اثری که «گدار» را در کنار تروفو، شابرول و دیگران بهطور رسمی وارد صف نخست بنیانگذاران موج نو کرد.
فیلم از نفس افتاده نخستین تجربهی بلند سینمایی گدار و بهنوعی گنجینهای ناگهانی و تصادفی از المانهای موج نو فرانسوی بود؛ فیلمی که از ابتدا تا انتها با واژهی محبوب گدار، یعنی «انقلاب»، عجین شده است.
«فیلم از نفس افتاده» همانند «محلهی چینیها»ی پولانسکی، اقتباسی از یک تیتر روزنامه بود؛ داستانی واقعی از یک سارق خردهپا و پلیسکش که در نهایت به خندانترین و ابزوردترین تراژدی سینمای نو بدل شد. روایت گدار حول کاراکترهای «میشل» و «پاتریسیا» شکل میگیرد و او داستان را از دریچهی میشل وارد جریان اصلی میکند.
آنچه در فیلم از نفس افتاده بارها دیده میشود، وفاداری گدار به رئالیسمی است که نیازی به استودیو ندارد و صرفاً با کمی قریحهپردازی، همچون پارهای از زندگی روزمره به تصویر کشیده میشود. گدار بهجای خلق لحظههای دراماتیک، تا حد امکان از آموزههای برسون (مانند صدای روایتگر بیرون قاب) و بهرهگیریهای روسلینی و ملویل استفاده میکند.
«از نفس افتاده» یکی از سادهترین روایتهای سینمایی است، اما گدار در آن کاری مهم انجام داده است. وقتی فیلم را چندینبار بازبینی کنید، متوجه درهای بینهایت باز در گوشهوکنار قاب میشوید.
دوربین گدار در همهی صحنهها آزاد است و کارگردان هر جا که بخواهد وارد میشود. این آزادی نتیجهی دکوپاژ منعطف گدار است که باعث میشود همهچیز در لحظه روی دیگری پیدا کند.
این تغییرات آنی در هر دو کاراکتر میشل و پاتریسیا حضوری مداوم دارند. مخاطب با سارقی خردهپا مواجه است که بر ابر لحظات آنی سیر میکند؛ آنقدر با شتاب به اینسو و آنسو میرود که مخاطب را در واکنش احساسی پشت سر میگذارد.
نقد و بررسی فیلم موج نو | Nouvelle Vague 2025
در عین حال، دچار عشقی غیرقابل فهم نسبت به پاتریسیا شده است؛ دختری آمریکایی که برای ورود به بازار مقالهنویسی و دانشگاه سوربن، آغوش خود را به روی هر مردی باز میگذارد؛ از نویسندهی معروف تا روزنامهنگار صاحب نفوذ.
تقابل این دو در قابهای آنی گدار، مخاطب را با تعریفی تازه و ساختارشکن از تراژدیهای عاشقانهی شکسپیری روبهرو میکند؛ شاید بتوان آن را «رومئو و ژولیت گداری» نامید.
در فیلم از نفس افتاده، عاشقان از مرزبندیهای خانوادگی و طبقاتی رها شدهاند و گمگشتگی منطق و احساساتشان بار دیگر در مواجهه با مرگ به تصویر کشیده میشود. یک سوی ماجرا غم را برمیگزیند و سوی دیگر از آرامش پس از مرگ سخن میگوید؛ تقابلی که گدار در تدوین اجباری خود به ثمر رسانده است.
«فیلم از نفس افتاده» بوی فیلمسازی میدهد که سینما را عاشقانه دوست دارد و در برابر ملویل، برسون و درایر، دستبهسینه مفاهیم ناب سینمایی را میآموزد. شاید این دهه همان گداری را به مخاطب نشان داد که در دهههای بعدی دیگر نامرئی شده بود.
فیلم از نفس افتاده مانیفست آشکار موج نو فرانسوی است؛ اثری که تکتک عناصر خود را به مخاطب عرضه میکند و در عین حال قصهمحور باقی میماند. در آن با جامپکاتهای درونصحنهای مواجه میشویم؛ اجباری که گدار برای ۹۰ دقیقهای کردن فیلم روی لانگتیکها اعمال کرد.
کاراکتر زن در فیلم از نفس افتاده مدام گزارههای روز جامعه را بیان میکند و با نقض آنی همان گزارهها، مسیر خود را هموار میسازد. گدار در فیلم از نفس افتاده همزمان دست به ساختارشکنی ژانری و شخصیتی میزند؛ کاراکترهای او تا آخرین نما هنوز به درک درستی از خود نرسیدهاند و شاید این مرگ و پایان داستان است که نقطهی عطف روایت میشود.
میشل اما محبوبترین کاراکتر سینمای گدار و شاید یکی از محبوبترین کاراکترهای خاکستری سینماست؛ مردی که از هیچکس متنفر نیست. در نگاه او، هر کس که به ثبات شخصیتی رسیده، طبق همان ثبات عمل میکند و باید تاوانش را بپردازد، اما این دلیل بر نفرت نیست. مردی که انسانی دیگر را کشته، اما در نهایت با مرگ خود بار سنگین را بر زمین میگذارد و حتی لحظهای بهدنبال جلب ترحم دیگران نیست.



