نام انگلیسی: Valley Girl
نام فارسی: فیلم دختری اهل محلهی ولی
محصول: 2020
امتیاز: ۰ از ۴ – 〇〇〇〇
دوران بلوغ مسائل و مشکلات خاص خود را همیشه دارا بوده و برخی اوقات نوجوانان، این دوره را با بحران سپری میکنند. در این میان نقش گروه همسالان و والدین بسیار تأثیرگذار میتواند باشد. تغییراتی که بههرحال رخ خواهد داد، اما چگونگی گذران آن میتواند تداعی خاطرات خوش یا تلخ برای فرد باشد.
تجربیاتی که مرورشان شیرین و دلچسب خواهد بود یا سخت و مرارتبار. حالا فیلم دختری اهل محلهی ولی قصد دارد این دغدغه را به گونهای بهتصویر بکشد که هم در قالب موزیکال بودنش بتواند بیننده را جذب خود کند و همه از منظر روانشناسی و رابطهی بین والدین و فرزندان.
دانشآموزانی که باید برای آیندهی خود تصمیم بگیرند؛ به فکر انتخاب دانشکده مورد نظر خویش باشند و بهدنبال آن یافتن شغلی مناسب. آیندهای که بخواهند برای خود ترسیم کنند و کسی که تمایل دارند در زندگی بشوند.
«ریچل لی گلدنبرگ» با نگاهی به اثر قدیمی و خاطرهسازی با همین نام، که در سال ۱۹۸۳ از زاویهی دوربین «مارثا کوییج» به مخاطبان سینما عرضه شد، تلاش دارد نسخهای قرن بیستویکمی و مدرنتر را از فیلم دختری اهل محلهی ولی مزبور ارائه دهد. داستان دختری که با دوستپسرش بههم زده وبا دلسردی به خانه میآید.
مادر که از حالات وی پی به احوالات درونی وی میبرد قصد دارد تا با به اشتراک گذاشتن تجربهی شخصی خویش با او همراه باشد و یا حداقل درس و تجربهی خود را در اختیار وی قرار دهد تا به یافتن راه مناسب منجر شود.
ابتدا دختر با بیمیلی همراه مادر میشود و پای صحبت وی مینشیند. اما بهتدریج با عمق گرفتن داستان مادر، وی مشتاق ادامهی ماجرا شده و لذت میبرد. فیلم دختری اهل محلهی ولی به دههی ۱۹۸۰ برمیگردد.
جائی که جولی در دبیرستان با پسری دوست است و دوستان نزدیکی را هم داراست. والدین جولی از این رابطه خرسند هستند و پسر را فرد مناسبی برای وی میدانند، در صورتیکه جولی آنقدر هم از این رابطه رضایت چندانی ندارد.
بر حسب اتفاق وی با پسری بهنام رندی آشنا میشود و کمکم رابطهای بین آن دو شکل میگیرد. رندی که از اهالی پائین شهر بهشمار میرود نمیتواند مورد تأیید دوستان و والدین جولی قرار گیرد. همین امر باعث طرد دوستان جولی از گروه شده و دوست جولی- کَرِن- با دوستپسر سابق او- میکی- رابطه برقرار میکند.
رندی از علاقهمندان به موسیقی است و خواننده و آهنگساز است. اما ژانری که به آن اشتغال ورزیده مطلوب خانوادهی جولی نیست. همین امر باعث میشود آنها بهطور مخفیانه با یکدیگر ملاقات کنند. در کشاکش همین دلدادگی، اختلاف طبقاتی موجود بین آنها بالا میگیرد و باعث میشود در رابطه خلل ایجاد شود.
جولی در این میان میخواهد هم رندی را در کنار خود داشته باشد و هم خانواده و دوستانش را. طی جشن تولد دوستش تصمیم میگیرد تا با حضور در آن مجلس به همراه رندی این فاصله را به حداقل خود برساند.
اما طی اتفاقاتی شکست میخورد و رابطه بیناشان به تیرگی میگراید. میکی که با کَرن بهم زده است خواهان از سرگیری رابطه با جولی میشود که با مخالفت جولی همراه است. رندی وقتی از دوران کودکی خود برای جولی میگوید – که وقتی کوچک بوده پدرش آنها را ترک کرده و مادرش نیز به دنبال زندگی جدید خویش او را طرد کرده – با حس ترحم جولی روبهرو میشود.
تفاوتهای فاحش میان رندی و جولی در سبک زندگیاشان؛ رابطه میان فقیر و غنی، وجود دارد. خانوادهی جولی برخلاف رندی، همواره وی را حمایت کردهاند و پدرش با نشان دادن اولین زنی که به فضا سفر کرده بود و از قضا اهل همین محله بود سعی میکند تا از تیرگی رابطه بین خود و دخترش بکاهد و نقطهی امیدی باشد برای انتخاب آیندهای درخور و تصمیمگیری شغل مناسب.
از طرف دیگر دوست رندی- جک – به وی متذکر میشود که کسی خواهان پذیرفتن وی نیست و تلاشاش برای پذیرفته شدن در خانوادهی جولی بیثمر خواهد بود.رندی نقش انگیزاننده برای جولی داشت. فردی که باعث شد آرزوهای جولی به واقعیت مبدل شود.
از شهر و دانشگاه مورد نظر والدینش دست بکشد؛ به نیویورک سفر کند و در آینده به تأسیس شرکت طراحی مد ختم شود. در مقابل نیز جولی با انرژیبخشی به رندی وی به را به آهنگسازی موفق مبدل کرد. حال این سخن از عشق اول گفتن مادر به دختر، نوعی راهنمایی برای او به شمار میرفت و در پایان نیز راهگشایی برای آیندهی دختر.
متاسفانه فیلم دختری اهل محلهی ولی از جذابیت برخوردار نبود و به زور بیننده را با خود به همراه داشت. حاوی پیامهایی از عشقهای نخست و دوران بلوغ و انتخاب آیندهی شغلی بود، اما قاصر از ارائهی مناسب. تنها نقطه قوت، شاید، قطعات موسیقی گنجاندهشده در فیلم دختری اهل محلهی ولی هستند که رویهمرفته میتواند برای بخش اندکی از نوجوانان جذاب باشد و تماشایی.



