نام انگلیسی: فیلم Freakier Friday
نام فارسی: فیلم جمعه عجیب تر
محصول: ۲۰۲۵ – کشور آمریکا
ژانر: کمدی، فانتزی
ردهی سنی: ۱۳+
امتیاز: ۰ از ۴
آنا در مدرسهی دخترش، هارپر، با اریک آشنا میشود؛ مردی که دختر او، لیلی، بهتازگی تحصیل در همان مدرسه را آغاز کرده است. پس از شش ماه، رابطهی آنها به ازدواج میانجامد و تصمیم میگیرند برای آغاز زندگی مشترک، از لسآنجلس به لندن ــ زادگاه لیلی ــ نقل مکان کنند. اما دخترانشان چندان مشتاق این پیوند نیستند. هارپر از ترک زادگاه خود میترسد و لیلی نیز نسبت به ورود خانوادهای تازهوارد به زندگیاش دلخوشی ندارد.
مخالفتهای آنها با تصمیم والدینشان، آغازگر تنشی است که مادر آنا، تس، نیز میکوشد با وساطت و کنترل روابط میان دو خانواده آن را کاهش دهد. در این میان، اتفاقی ماورایی و غیرمنتظره برای دومین بار در زندگی این مادران و دختران رخ میدهد و آنها را با چالشی تازه روبهرو میسازد.
نام نیشا گاناترا برای مخاطب آشناست؛ او را با فیلم «نت عالی» میشناسیم ــ فیلمی که همانقدر که جاهطلبانه میخواست از موسیقی و شهرت بگوید، به همان اندازه نیز در سطحیترین لایههای روایت خود باقی ماند. گاناترا سالهاست در ساخت ملودرامهای آبکی و کمدیهای بیرمق شهرت یافته و از این مسیر فاصلهای نگرفته است.
«فیلم جمعه عجیب تر» نیز ادامهی همان مسیر است؛ تلاشی دیگر برای ساخت کمدیای خانوادگی با چاشنی فانتزی، که نه درام دارد و نه طنز واقعی. او اینبار قصد داشته با ساخت دنبالهای برای «جمعهای دیوانهوار»(۲۰۰۳)، همان ایدهی جابهجایی روح و بدن میان مادر و دختر را احیا کند، اما فراموش کرده که صرف «دنباله بودن» نمیتواند هویت و معنایی تازه برای شخصیتهایش بیافریند.
گاناترا چنان شتابزده مخاطب را وارد روایت فیلم جمعه عجیب تر میکند که پیش از شناخت هر کاراکتر، باید درگیر سلسلهای از رویدادها شود. آنا هنوز بهدرستی معرفی نشده، از تس چیزی نمیدانیم، و هارپر و لیلی تنها با چند گفتوگوی سطحی درگیر میشوند. روایت در عرض چند دقیقه شکل میگیرد: در دقیقهی ششم دعوای دو دختر، در دقیقهی هفتم عاشق شدن والدین، و در دقیقهی هشتم تصمیم به ازدواج! از این نقطه تا دقیقهی بیستوهشتم، فیلم جمعه عجیب تر به مونتاژی از برشهای سریع، مکالمات سطحی و صحنههایی آشفته تبدیل میشود.
در این مسیر، تماشاگر نه فرصت شناخت روابط را مییابد و نه پیوندی عاطفی با شخصیتها برقرار میکند. هنگامی که جابهجایی روحها رخ میدهد، مخاطب صرفاً به یاد میآورد که «چه کسی در بدن چه کسی است» و این یادآوری، تنها نقطهی اتصال او با فیلم است.
از نظر بصری نیز فیلم جمعه عجیب تر چیزی بیش از زرقوبرق سطحی نیست. طراحی صحنه و لباسها مملو از رنگ و درخششاند، اما بدون منطق بصری یا معنایی در کنار هم قرار گرفتهاند. تناسب میان فرم و محتوا فقط در یک نقطه معنا مییابد: هر دو آشفته و بیهویتاند. میزانسنهای درهم، برشهای بیهدف و ترکیب بیقاعدهی صحنهها کاملاً با روایت پراکندهی فیلم همخوانی دارند.
در مجموع، «فیلم جمعه عجیب تر» تلاشی ناکام برای احیای نوستالژی نسخهی سال ۲۰۰۳ است. اثری که نه قدرت روایتگری دارد، نه توانایی خلق موقعیتهای کمدی تازه. فیلم، در سطحیترین شکل خود، بر ایدهی آشنا و کهنهی «درک متقابل از طریق جابهجایی نقشها» تکیه میکند، اما بهجای همدلی، صرفاً آشفتگی و بیهدفی را به مخاطب منتقل میکند. نیشا گاناترا هنوز در همان چرخهی تکرار گرفتار است؛ چرخهای که در آن هیچ شخصیت و موقعیتی عمق نمیگیرد، و هرچه هست، رنگ است و شلوغی و هیچ.

