نام انگلیسی: The Hand that Rocks the Cradle
نام فارسی: فیلم دستی که جهان را تغییر میدهد
محصول: ۲۰۲۵– ایالات متحده
ژانر: رازآلود، هیجانانگیز
ردهی سنی: ۱۴+
امتیاز: ۱ از ۴
زمانی که یک سینماگر مستقل وارد دنیای هالیوود میشود، نهتنها باید خوشحال بود، بلکه باید از اثر او نیز حمایت کرد تا راه برای ورود زاویهدیدهای تازه باز شود. اما در این میان یک «اما» وجود دارد: تأثیر فضای سینمای تجاری و تفاوت بنیادین آن با دنیای مستقل.
خانم «میشل گارزا سرورا» در اثر قبلی خود با نام «فیلم هوئسرا:زن استخوانی» مخاطب را در برابر دلهرهای فولکلوریک و در عین حال اجتماعی از زیست یک زن قرار داده بود.
در مرور آن فیلم اشاره کردیم که کارگردان چگونه بر محیط مسلط است و بهخوبی میتواند مخاطب را از تعلیقی به تعلیق دیگر در دنیایی تازه بکشاند. حال، در اثر جدید خود،فیلم دستی که جهان را تغییر میدهد قرار است وارد دنیای زنانهای در بطن سینمای هالیوود شود.
افتتاحیهی دوپارهی فیلم، با حضور «مایکا مونرو» و «مری الیزبث وینستید»، مخاطب را شگفتزده میکند؛ دو بازیگری که برای علاقهمندان ژانر دلهره، دیدنشان بهتنهایی دلیلی برای تماشای کامل فیلم است.
ابتدا با دختری نوجوان مواجه میشویم که شاهد آتشسوزی خانهایست، و سپس با برشی ناگهانی، دو کاراکتر کیتلین (وکیل شرکت حقوقی) و پالی (متقاضی شغل) در یک قاب قرار میگیرند.
پس از این، با درد زایمان کیتلین و گذر به سال بعد، درگیری او با برنامهریزی برای نگهداری از دو فرزند و بازگشت به کار را میبینیم. در این میان، پالی دوباره ظاهر میشود و ورودش به زندگی کیتلین، روایت را وارد مسیر تازهای میکند.
مشکل اصلی روایت خانم سرورا، حذفهای خودخواستهایست که به هویت فیلم دستی که جهان را تغییر میدهد آسیب زدهاند. تمرکز بیشازحد بر دشمنی میان پالی و کیتلین، باعث حذف همسر کیتلین، دختر نوجوان و حتی زندگی بیرون از خانهی این دو شخصیت شده است.
حتی در تصویرسازی این دشمنی نیز، روایت میلنگد و صرفاً با اتکا به بازی خوب مونرو و وینستید، مخاطب را به داستانی کلیشهای و ناقص میکشاند. در واقع، داستان خانم سرورا در همان پردهی اول به پایان میرسد.
او توانایی قرار دادن مخاطب در برابر تنشها و تکانههای رفتاری شخصیتها را ندارد. بهعنوان مثال، به موتیف مصرف قرص توسط کیتلین و تنشهای ذهنی ناخواستهی او توجه کنید؛ در هر برش و تغییر، گویی کارگردان افسار روایت را از دست میدهد.
داستان نه عریض است و نه عمیق. آنچه بیش از هر چیز به چشم میآید، انتخاب مناسب بازیگران اصلی و پاسخ حرفهای آنها به این انتخاب است. در مقابل، بازیگران مکمل – از دوستان کیتلین تا همسر و دخترش – نه فرصت تیپسازی دارند و نه درک درستی از فضای مالیخولیایی فیلم دستی که جهان را تغییر میدهد.
در نتیجه، پردهی سوم با واکنش زودهنگام مخاطب نسبت به شخصیتها همراه میشود. گویی کارگردان در پایان، از گرهگشایی فیلم دستی که جهان را تغییر میدهد کلیشهای خسته شده و در اقدامی کودکانه، خانواده را از مسیری مضحک کنار هم جمع میکند؛ پایانی که شاید خود او نیز در خلوتش به آن بخندد.
روایت اقتباسی خانم سرورا از اثر سال ۱۹۹۲ به کارگردانی «کرتیس هنسن»، حتی با تغییر ساختار روایی، نمیتواند ارزش افزودهای برای مخاطب ایجاد کند. چهبسا روایت فیلم دههی ۹۰، بهمراتب هیجانانگیزتر و منسجمتر از نسخهی جدید باشد.



