نام انگلیسی: The Hunger Games: The Ballad of Songbirds & Snakes
نام فارسی: فیلم عطش مبارزه تصنیف پرندگان آوازخوان و مارها
محصول: ۲۰۲۳ – یاالات متحده
ژانر: ماجراجویی، هیجانانگیز، اکشن
امتیاز: ۰.۵ از ۴ – 〇〇〇◐
«فیلم عطش مبارزه» در دههی ۲۰۱۰ تقریباً یکی از سرگرمیهای مخاطب نوجوان بودند که سعی داشت از طریق آنها وارد ماجراجویی عدهای کاراکتر نوجوان در دنیای پادآرمانشهری شود. کلید این مجموعه را گری راس زد و در ادامه «فرانسیس لاورنس» طی چند سال سه اثر دیگر را از این مجموعه روی پرده برد. پس از فیلم سال ۲۰۱۵ تقریباً همه پایان راه این سری فیلمها را انتظار میکشیدند.
کاتنیس و پیتا در صلح و آرامش و کنار فرزندان خود به زندگی مشغول شده بودند و مخاطب جدیتر سینما نیز انتظار داشت لاورنس به همان دنیای «کنستانتین» بازگردد.
البته او چندان اهل بازگشت به دنیای کنستانتین نبود و با یک فیلم جاسوسی (گنجشک قرمز) و یک فیلم کودکانه (اسلامبرلند) تا حدودی خود را در همان دنیای میانه نگاه داشت. حال آقای لاورنس به زمانی قبل از شروع دنیای عطش مبارزه بازگشته است و با تمرکز روی کاراکتر کوریولینوس اسنو به نحوهی شکل گرفتن این شخصیت در دنیای پانم پرداخته است.
آنچه بیش از هر چیزی فیلم عطش مبارزه را نسبت به آثار قبلی عریان تصویر میکند همان خالی شدن قابها از بازیگرانیست که مخاطبان دنبالکنندهی این سری فیلمها گاه بهسبب حضور آنها پای فیلم عطش مبارزه مینشستند.
شاید این دلیل قانعکننده نباشد، اما نباید این موضوع را فراموش کنیم که سینمای سرگرمی نیمی از جذب مخاطب خود را بهسبب چینش بازیگران و بازیگردانی کارگردانها دارد.
در هر حال آقای لاورنس سعی کرده بهسبک آثار ابرقهرمانی اینبار فرصت را در اختیار بازیگرانی قرار دهد که حضورشان در کنار یکدیگر بیشتر شبیه آثار فانتزی سینمای گروه ب میماند.
پیتر دینکلیج کیست؟ از نقشهای جنجالی تا اسرار زندگیاش
فیلم عطش مبارزه برعکس آثار قبلی سری فیلمهای عطش مبارزه حتی توان ندارد که در همان پردهی اول مخاطب را در پی خود بکشد. بهطور مثال به شخصیتپردازی کاراکتر «لوسی گری» توجه کنید که آقای لاورنس گویا سعی دارد در دنیای پر از توحش پانم او را در منفعلترین حالت یک کاراکتر تصویر کند. در کنار این شخصیتپردازی ضعیف و بازی بسیار دور از انتظار بازیگران باید به پرشهای بیمورد زمانی آقای لاورنس هم اشاره کرد.
این کارگردان در طول ۱۵۰ دقیقه حتی بهاندازهی یک سکانس توانایی این را ندارد که مخاطب را با وحدتی در سکانسها مواجه کند. او گاهی سعی دارد هیجان را در برابر مخاطب قرار دهد که بهسبب برشهای مرسوم در آثار ۱۳ساله و دوری از برخوردهای فیزیکی و تمرکز روی تعقیبوگریزها، بیشتر روی همین برخوردهای فیزیکی متمرکز میشود. این ناهمخوانی بین محدودیتهای درجهی سنی فیلم و خشونت ذاتی اثر باعث از هم گسیختن سکانسهای درگیری میشود.
در نتیجهی این انفعال در کاراکترها و روایت آشفته است که فیلم جدید عطش مبارزه چیزی شبیه بازی کودکانهی کارگردان خسته از این دنیا میماند. شاید آقای لاورنس حتی این را هم از سر گذارنده بود که با استفاده از لوسی گری اثر خود را چیزی شبیه آثار دیزنی کند و از این طریق بتواند نوجوانهای بیشتری را در تیکتاک و اینستاگرام بهسوی فیلم خود بکشاند.
اما ظاهراً خشونت ذاتی اثر فرصت این کار را از کارگردانی باریبه هرجهت چون آقای لاورنس گرفته است. زمانی که دورهی فیلمسازی آقای لاورنس را از کنستانتین تا فیلم عطش مبارزه مرور میکنیم، شاید این شک در ما ایجاد شود که او تا سال ۲۰۱۱ تقریباً نبض سینمای سرگرمی و تجاری را بهدست گرفته بود و کمکم در حال تبدیلشدن به یک بلاکباستر ساز قدرتمند بود.
اما بهیکباره با قبول پروژههای عطش مبارزه دنیای آقای لاورنس هم کوچکوکوچکتر شد تا به سال ۲۰۲۳ رسید. حال باید دید این کارگردان پس از فراغت از فیلمهایی که کارنامهی فیلمسازیاش را محدود کردند، آیا قصد دارد به همان دوران «کنستانتین» و «من افسانه هستم» بازگردد؟