نام انگلیسی: The Baltimorons
نام فارسی: فیلم بالتیموریها
محصول: ۲۰۲۵ – ایالات متحده
ژانر: کمدی
امتیاز: ۳.۵ از ۴
فیلمسازان بسیاری با تولید آثار کمدی و درام تلاش کردهاند تا مفهوم عشق را از طریق فیلمهایشان به مخاطب برسانند. انسانی که گاه دچار بحران اگزیستانسیالیستی میشود و خود را در دام زندگی، یکّه و تنها میبیند، به دنبال مأمن و پناهی برای یافتن معنا و رفع بحران وجودیاش میگردد و اگر راه گریز نیابد، به خودکشی دست میزند.
«جی دوپلاس»، کارگردان مستقل فیلم بالتیموریها، پیشتر با پنج اثر در عرصهی سینما فعالیت داشته است. او اینبار، پس از وقفهای دهساله، با این کمدی جذاب، ورود مجدد خود را اعلام میکند. او به همراه «مایکل استراسنر» فیلمنامهنویس فیلم بالتیموریها است.
افتتاحیهی فیلم با صحنهی خودکشی «کلیف کشن» با بازی «مایکل استراسنر»، نوید فیلمی خالی از معنا در زندگی را، از نگاه کاراکتر اصلی، به مخاطب میدهد که بعد از خودکشی نافرجامش مجبور به ادامهی زندگی است. شب کریسمس است و او به همراه نامزد نگرانش، «بریتانی» با بازی «اولیویا لوکاردی»، قرار است به مهمانی شب عید بروند و روال زندگی مدنظر نامزدش را پی بگیرند.
کلیف که باید از دو موضوع کنارهگیری کند، بسیار سرخورده است: اولی ترک اعتیاد به الکل و دیگری کنار گذاشتن کمدی بداهه. هر دو انگار به ضرر اوست و چارهای جز پذیرفتن زندگی بدون آنها را ندارد تا از این طریق، بریتانی را نیز از خود خشنود نگه دارد.
بر حسب تصادف، هنگام ورود به خانهی خانوادهی بریتانی، صورتش به چهارچوب در اصابت کرده و دندانش میشکند. پس دربهدر دنبال دندانپزشک است و اتفاقی به «دیدی» با هنرنمایی «لیز لارسن» برمیخورد و به مطب او میرود. ماجرای اصلی فیلم بالتیموریها از دیدار کلیف و دیدی آغاز میشود.
«بالتیموریها» فیلمی در حالوهوای شیرین کمدیهای دههی ۷۰ است؛ فیلمی که از زرقوبرقها و ابتذال کمدیهای پرطرفدار امروزی فاصله گرفته و با زبانی ساده، مفهوم عشق و معنا را به بیننده القا میکند.
مخاطب بهتدریج با شناخت شخصیت کلیف، به او حق خودکشی بابت ترک استندآپ را نمیدهد؛ او مردی طناز و اجتماعیست و با خوشرفتاریاش با دیگران نشان میدهد که اگر به عشقش ــ که در کنار بریتانی، استندآپ است ــ رسیدگی کند، زندگیاش دارای معنا و هدف میشود.
دوپلاس سعی دارد «نه گفتن» به برخی موقعیتهایی مثل اعتیاد به الکل را برای مخاطب جدی جلوه دهد، اما از سوی دیگر، پاسخ «بله» دادن به عشق و هنرش ــ که جان مضاعفی به زندگی کلیف میدهد ــ را با قاطعیت پیش میبرد.
از سوی دیگر، شخصیت دیدی که زنی مطلقه است، همان شب متوجه ازدواج همسر سابقش با دختری بسیار کمسنوسالتر از خودش شده؛ موضوعی که او را دچار نومیدی میکند و به این فکر میافتد که دیگر جذابیت سابق را ندارد.
ما این را وقتی متوجه میشویم که حین بیهوشی، کلیف به دیدی میگوید که چقدر زیباست و دیدی آن را به حساب عدم هوشیاریاش میگذارد. گفتوگوهای کلیف و دیدی بکتیوار، معناطلبی در جهانی بیمعنا را به همراه دارد. سیستمی که آنها را نمیفهمد، ما را به جهان کافکا میرساند.
مایکل استراسنر تجربهی شخصی خود را به جذابترین شکل ممکن برای مخاطب آشکار میسازد. او نشان میدهد که نهتنها در بازی، بلکه در فیلمنامهنویسی و اشتراک تجربهی شخصیاش، راهی تحسینبرانگیز را انتخاب کرده و از پس آن نیز برآمده است.
مادامیکه طنز با اگزیستانسیالیسم همراه شود، تلخترین واقعیتها در پوششی شیرین و ملیح ارائه میشوند. بیننده از بیپردهبودن دیالوگها و صراحت کلام در بیان احساسات لذت خواهد برد.
بخش عظیمی از این لذت را باید مرهون شیمی فوقالعادهی بین کلیف و دیدی دانست که به شکلی ملموس و واقعگرایانه، با پذیرش نقصهایی که دارند، پیش میروند. داستانی لطیف که تأملات وجودی را در پی دارد؛ فیلم بالتیموریها از اینکه بخواهد بخش تاریک زندگی و شکستها را به بیننده گوشزد کند، هراسی ندارد.
در برخی لحظات عدم توازن میان تلخی و مرارت سکانسها و دیالوگها با لحظات طنز که گاه بهیکباره اتفاق میافتد، میتواند ضعف اثر محسوب شود. با این حال، شخصیتپردازی فوقالعاده و بازی خوب کاراکترها، فیلم بالتیموریها را کاملاً ملموس و دستیافتنی برای مخاطب جلوه میدهد.
سادگی و واقعگرایی فیلم بالتیموریها، برخلاف آنچه در بیشتر آثار کمدی شاهدیم، مسحورکننده است. «بالتیموریها» به دور از کلیشهی عاشقانههای امروزی، با ملغمهای از طنز، دغدغههای انسانی و واقعیتهایی که گاه تلخ هم هستند، توانست بهراحتی در قلب بیننده جا باز کند. اگر نگوییم لرزه به پیکر این ژانر میاندازد، اما آنقدر تأثیرگذار عمل میکند که تا مدتها ذهن مخاطب را درگیر مسائل پیرامونش نگه میدارد.