نام انگلیسی: After Yang
نام فارسی: فیلم پس از یانگ
محصول: ۲۰۲۲
امتیاز: ۳.۵ از ۴ – ◐⬤⬤⬤
«کوگونادا» پیش از آن که پشت دوربین برود و اولین اثر سینمایی خود را تجربه کند، یک سینهفیل عاشق سینماست. او را با ویدیوهایی که در باب روبر برسون، استنلی کوبریک یا اینگمار برگمان ساخته است، میشناسیم.
تکههایی نهایتاً چهار دقیقهای که با تماشای هر کدام از آنها میزان عشق سازندهی آنها به سینما را میتوان درک کرد. کوگونادا در سال ۲۰۱۷ اولین فیلم خود را با نام «کلمبوس» روی پرده برد. او در فیلم پس از یانگ کاراکتری را خلق میکند که در مرز یأس و امید دستوپا میزند.
آنچه در فیلم پس از یانگ بیش از هر چیزی مشهود بهنظر میرسد آن رابطهی انتزاعی بین کاراکترهاست که کارگردان سعی کرده با کمترین دیالوگ و فقط با تصویر آن را نشان دهد. این نوع قاببندی را بهوضوح میتوان نشأتگرفته از تأثیرات بزرگان سینما روی این کارگردان تازهکار دانست.
بیوگرافی کالین فارل: ستارهای با استعداد بیپایان
در فیلم پس از یانگ که بهنوعی لازمانی در آینده و لامکانی روی زمین است با خانوادهای چندملیتی مواجه هستیم؛ پدر سفید پوست، مادر سیاهپوست، دختر چینیالاصل و پسر جوانی با نام «یانگ» که یک ربات است. جیک و کیرا برای آشنایی بیشتر دخترشان، میکا، با فرهنگ و زبان چینی یانگ را خریدهاند.
فیلم در بخش ابتدایی خود به رابطهی بین این افراد میپردازد. گویی هیچ نشانی از خشم و از دست دادنِ کنترل وجود ندارد. جیک که خود را مشغول ترکیب دمنوشها کرده و کیرا که دائم در حال کار است.
در این میان میکا و یانگ بسیار به هم نزدیک هستند و گویی یانگ دیگر یک ربات نیست، بلکه برادری بزرگتر برای میکاست. یک روز یانگ برحسب اتفاق خاموش میشود. این نقطه سرآغاز روایت اصلی فیلم است.
کوگونادا همانند فیلم اول خود با تأمل وارد مسیر اصلی روایت میشود. نگاه او به مقولهی رابطهی انسان و ربات همان نگاهِ منحصربهفرد یک فیلمساز است. طی این دههها آثار بسیار زیادی را با درونمایهی رابطهی انسان و ربات شاهد بودهایم.
اما جنس فیلم پس از یانگ چیز دیگری است. یانگ رباتیست که در طی تمام روزهایی که زندگی کرده، بهازای هر روز ۳ ثانیه خاطره را ضبط کرده است. زمانی که جیک و کیرا در برابر این خاطرات سهثانیهای قرار میگیرند، یانگ را دیگر نه همچون یک ربات بلکه چون انسانی که زندگیها کرده است، درک میکنند.
بگذارید به جملهای طلایی از زبان یانگ رجوع کنیم که در آن به یکی از معروفترین گزارههای فلسفه اشاره دارد؛ هستی با نیستی معنا مییابد. کوگونادا از همین گزاره استفاده میکند و به اثر خود روح میبخشد.
فیلم پس از یانگ در باب مرگ، زندگی و فقدان است. در اینجا دیگر با تلاش کاراکترها برای برونرفت از اتفاقی که در آیندهی دور گریبانگیر آنها شده مواجه نیستیم. در فیلم پس از یانگ کاراکترها همه دنیایی که در آن میزیند را پذیرفتهاند و در نتیجه مخاطب نیز با آنها زندگی میکند. یانگ خاموش میشود و میمیرد.
اما آنچه او برجای میگذارد انبوه خاطراتی است که کاراکترها یا آنها را زندگی کردهاند یا در معرض آنها قرار میگیرند. کوگونادا مرگ را در فیلم پس از یانگ پایان یا آغازی دوباره تفسیر نمیکند.
او بهکلی از تعاریف کلاسیک در باب مرگ و زندگی دوری میکند. در عوض مخاطب در مواجهه با آنچه که مرگ بر جای میگذارد قرار میگیرد؛ تصاویری که اطرافیان از شخصی که دیگر نیست در ذهن دارند. کارگردان سعی کرده مرگ را با همان کالبدی که دیگر تکان نمیخورد، تعریف کند و حال زندگی را در همان تکنماهایی که از او در خاطرات میماند، معنا ببخشد.
این تعریف از زندگی و مرگ خطی باریک میان هستی و نیستی است. عنوان فیلم پس از یانگ را بهنوعی میتوان کنایهای از «پس از مرگ» درک کرد؛ یانگ همان خط باریک میان مرگ و زندگی است و پس از او دیگران در تلاش برای پیدا کردن معنای هستی از درون نیستی هستند. هستی و نیستی شاید پایهایترین و در عین حال زیباترین تناقض آدمیست.