نام انگلیسی: My Daughter Is a Zombie
نام فارسی: فیلم دخترم یه زامبیه
محصول: ۲۰۲۵ – کرهی جنوبی
ژانر: کمدی، هیجانانگیز، ملودرام
ردهی سنی: ۱۳+
امتیاز: ۲ از ۴
سینمای کرهی جنوبی شاید تنها سینمایی باشد که در آن اگر فیلمساز بداند چه میخواهد، بهراحتی میتواند اثری حداقل متوسط را روی پرده ببرد. آقای «پیل گام-سونگ» از همان فیلم اول خود نشان داد که سعی دارد در سینمای بلاکباستری و جریان اصلی سینمای کرهی جنوبی گام بردارد.
در مرور فیلم گروگانگیری: ستارهی مفقود شده اشاره کردیم که این کارگردان چگونه برای بهره بردن از ساختار میانهی سینمای ژانری کره تلاش میکند. بههمین سبب است که با انتشار فیلم جدید او چندان تعجب نکردیم که چرا کارگردان از ژانر قبلی فاصله گرفته است.
کارگردان در فیلم دخترم یه زامبیه یک بازی ژانری میکند. او بهجای قدمگذاشتن روی مسیر تکژانری، سعی دارد از سه ژانر پرطرفدار کمدی، دلهره و ملودرام نهایت بهره را ببرد. آقای پیل ابتدا نحوهی اضافهکردن دنیای زامبیها را به اثرش تبدیل به یک کمدی غلوشده میکند.
مردی با نام «جونگ-هوآن» بههمراه دخترش، «سوآ»، در سئول زندگی میکنند. آقای پیل ابتدا مخاطب را در یک سکانس از میانههای پردهی سوم با آنچیزی که قرار است ببینید مواجه میکند.
سوآ تبدیل به زامبی شده است. اما چگونه؟ برای پاسخ به همین پرسش پردهی اول و بخشی از پردهی دوم در برابر مخاطب قرار میگیرد تا با دنیای این پدر و دختر و رازهای زندگیاشان آشنا شود.
آقای پیل برای آنکه مخاطب ملودرام هم بتواند اثر را مشاهده کند، سعی کرده دنیای زامبیها را در حاشیه و فاکتورهای دلهره را در خفیفترین شکل ممکن جلوهگر کند. بههمین سبب است که او در طول روایت دائم روی روشنایی روز و پالت رنگی گرم اصرار دارد.
فیلم دخترم یه زامبیه در پردهی سوم خود تبدیل به یک ملودرام خالص میشود و تقریباً دیگر حتی کمدی هم نیست. به همین سبب است که مخاطب علاقهمند به ملودرام بهراحتی تحتتأثیر قرار میگیرد و عملاً خود را در این دنیای وارونه غرق میکند.
کارگردان در فیلم دخترم یه زامبیه بهخوبی از دنیایی که خلق کرده بهره میبرد و سعی میکند در همین اختلاط ژانری مرزهای گونههای سینمایی را کاملاً رعایت کند. اما مشکل روایت برای آنکه تبدیل به اثری کالت و ماندگار شود جای دیگریست.
ایدهی کارگردان در ورود به دنیایی کلیشه همچون زامبیها کاملاً جسورانه بوده است. اما مشکل آنجاست که او همچون روایت اول دالان روایت را آنقدر تنگ میکند که فضایی برای درگیرشدن بیشتر مخاطب با کاراکترهای اصلی باقی نمیماند.
بهنوعی کاراکتر سوآ صرفاً از طریق موتیف رقص و موسیقی زنده نگاه داشته میشود. اما کارگردان بهراحتی در پردهی اول خود میتوانست روتین زندگی این دختر را بیشتر و بهتر در برابر مخاطب قرار دهد.
این مشکل صرفاً متوجه این کاراکتر نیست و کاراکترهای فرعی و گذشتهی کاراکتر اصلی داستان، جونگ-هوآن، را نیز در بر میگیرد. خردهروایتهای آقای پیل در فیلم دخترم یه زامبیه بسیار خرد شدهاند و این برای اثری که در حال اختلاط ژانری است خوب نیست.
در هر صورت باید گفت با اثری مواجه هستیم که سرگرمکننده است، اما برای تبدیلشدن به روایتی ماندگار در همین سینمای ژانری کرهی جنوبی پتانسیل بسیار بالایی داشته است که کارگردان همچون یک جراح راه را برای همهی این بهترشدنها بسته است.
این نکتهی مهم را فراموش نکنیم که فیلم دخترم یه زامبیه اقتباسی از روی یک مانهوای موفق کرهای است. شاید مطالعهی این مانهوآ قبل از تماشای اثر کار سختی نباشد.
پس از این قیاس است که استفادهی کارگردان از پالت رنگی گرم و نور خروشید و دوری از پررنگ کردن المانهای دلهره در نظر مخاطب قابل اعتنا میشود. اما از سوی دیگر کارگردان با عقیمکردن خردهروایتها و فلشبکها و تقاطع روایی باعث بیجان شدن اثر در بخشهایی از پردهی دوم شده است.