صفحه اصلی > نقد فیلم : نقد فیلم بنشی‌های اینیشرین | The Banshees of Inisherin 2022

نقد فیلم بنشی‌های اینیشرین | The Banshees of Inisherin 2022

فیلم بنشی‌های اینیشرین

نام انگلیسی: The Banshees of Inisherin

نام فارسی: فیلم بنشی‌های اینیشرین

محصول: ۲۰۲۲ – ایرلند، بریتانیا، ایالات متحده

ژانر: درام، ابزورد، کمدی سیاه

امتیاز: ۴ از ۴ – ⬤⬤⬤⬤

مصطفی ملکی

«من از جنگ و صابون بدم میاد.» این را یکی از کاراکترهای فیلم جدید مک‌دونا با نام «دومینیک» می‌گوید. نمایش‌نامه‌ها و فیلم‌های مک‌دونا همین‌قدر ساده و تلخ هستند.

این جمله از زبان پسری نوجوان و کمی ساده‌لوح شنیده می‌شود که در سال ۱۹۲۳ از جزیره‌ای در ایرلند شاهد جنگ داخلی است و از سویی دیگر پدرش هر شب خودارضایی می‌کند.

روایت‌های مارتین مک‌دونا همه‌چیز را در خود دارند، اما گویی از زبان یک کودک روایت می‌شوند. این روایت‌ها آن‌قدر ساده هستند که درست در نقطه‌ی مقابل تقارن قاب‌های پر از جزئیات مک‌دونا قرار می‌گیرند.

بیوگرافی کالین جیمز فارل

مارتین مک‌ دونا در مصاحبه‌ای گفته بود که دیگر از تئاتر خسته شده‌ام و دوست دارم فیلم‌نامه بنویسم. شاید این جمله از زبان فردی که یک عمر روی سن بوده کمی عجیب به‌نظر برسد. اما زمانی که فیلم‌شناسی او را مرور می‌کنیم، به این نکته پی می‌بریم که مک‌دونا حقیقتاً یکی از نیازهای سینمای انگلیسی‌‌زبان بود.

مردی که در کودکی به‌همراه برادرش توسط پدر و مادر رها می‌شود و طنز تلخ زندگی را بیش از هر شخص دیگری تجربه کرده است. او با «شش‌لول‌بند» سوار بر قطار فیلم‌سازی شد و از همان ابتدا همه‌ی چشم‌ها مسحور او شدند.

فیلم بنشی‌های اینیشرین

مک‌دونا با فیلم «در بروژ» امضای خود را در سینما پیدا کرد و کمدی-ابزوردی که خاستگاهی جز در نوشته‌های ایرلندی ندارد در قاب تصویر او هویدا شد. اما مک‌دونا به آن‌سوی اطلس رفت و سعی کرد با «هفت روانی» و «سه بیلبورد خارج از میزوری» درون‌مایه‌ی آثار خود را با بورلی‌هیلزنشینان به‌اشتراک بگذارد.

او پس از این دو اثر نه شبیه برادران کوئن بود و نه تارانتینو. او مارتین مک‌دونا بود. حال مک‌دونا باز هم سوار بر کشتی شده و به ایرلند بازگشته تا اثری دیگر را در جزیره‌ای کوچک تصویر کند.

بنشی‌های اینیشرین نه روایتی تلخ است و نه روایتی کاملاً ابزورد. مک‌دونا در این فیلم روایت‌گر رابطه‌ی دو فرد روستایی با نام‌های «پادریک» و «کالم» است. پادریک به‌همراه خواهر خود زندگی می‌کند. یک‌شنبه‌ها به کلیسا می‌رود. هر روز به میخانه‌ی روستا سر می‌زند.

معرفی و نقد فیلم بورگمن | Borgman 2013
بیشتر بخوانید

کره‌الاغی دارد که آن را همچون یک حیوان خانگی می‌بیند. رابطه‌ی خوبی با خواهرش دارد و مابقی افراد روستا او را جوانی ساده می‌بینند. فیلم با سرک کشیدن او به داخل یک منزل آغاز می‌شود. این منزل «کالم»‌است. پیرمردی که ویولون می‌زند. دوست و هم‌پیاله‌ی پادریک است.

کالم سگی سیاه‌وسفید دارد و در مجموع پیرمرد خوش‌مشربی است. اولین دیالوگ پادریک و کالم در فیلم زمانی رخ می‌دهد که پادریک او را در میخانه می‌بیند. کالم چنین می گوید که دیگر از پادریک خوشش نمی‌آید. این دیالوگ همان بشکن معروف مک‌دونا در همه‌ی آثارش است. با همین دیالوگ کل فضای فیلم در پرده‌ی دوم ترسیم می‌شود.

روایت مک‌دونا در این فیلم هیچ هدفی ندارد و اصلاً قصد ندارد که هدفی داشته باشد. زیرا که کل فیلم در باب شخصیتی است که حتی نمی‌تواند داشتن یک هدف مشخص در زندگی را متصور شود. پادریک به‌راحتی در همین اکنون زندگی می‌کند و توانایی پرداخت به عرض یا حتی طول زندگی را ندارد.
او حتی جسارت قرار گرفتن در یک موقعیت تنش‌زا را هم ندارد. در عوض اطراف او افرادی زیست می‌کنند که موسیقی و ادبیات می‌دانند؛ خواهری که کتاب‌خوانی حرفه‌ای است و کالم که آهنگسازی می‌کند. پادریک در این میان یک غریبه است. کالم این حقیقت را کاملاً عریان مقابل پادریک قرار می‌دهد.
اما خواهر معصومانه به او دروغ می‌گوید. برای بسیاری بالغ شدن ممکن است در دهه‌ی ۴۰ زندگی رخ دهد. مک‌دونا حتی قصد ندارد پادریک را بالغ کند. روایت او ملغمه‌ای از حقیقت‌هایی است که پادریک این‌بار با رنگ‌و‌بویی دیگر با آن‌ها مواجه می‌شود. پادریک حتی حس‌ زیبایی‌شناسی موسیقی و ادبیات هم ندارد.
او دنیا را به دو دسته تقسیم می‌کند؛ آدم‌های مؤدب و آدم‌های بی‌ادب. از نظرش او در دسته‌ی آدم‌های مؤدب قرار می‌گیرد. زمانی که کالم او را متوجه گزاره‌ای هستی‌شناسانه می‌کند، پادریک حتی لحظه‌ای به آن هم فکر نمی‌کند.

مک‌دونا روستایی را ترسیم می‌کند که در جای‌جای آن صلیب‌ها و مجسمه‌های مریم و مسیح قرار دارند؛‌ از دوراهی بین خانه‌ی پادریک و کالم تا میخانه و اتاق خواب پادریک و خواهرش. اما روایت کاملاً مبرا از این نمادهاست. این یکی از همان امضاهای تصویری مک‌دوناست.

قاب را مملو از نمادها می‌کند، اما روایت به‌سادگی مسیر خود را می‌رود. اینکه بگوییم این روایت ضد باورهای دینی است و مک‌دونا سعی دارد تناقضی آشکار را ایجاد کند، کمی شبیه دیالوگ‌های کافه‌ای می‌ماند. مک‌دونا روایت را مستقل از هر چیزی پیش می‌برد. او برای این‌کار از عنوان فیلم خود بهره می‌برد.

نقد فیلم اراذل و اوباش | Riff Raff 2025
بیشتر بخوانید

بنشی پیرزنی عجوزه است که در افسانه‌های ایرلندی پیام‌آور مرگ است. مک‌دونا این افسانه را در فیلم خود تجسم می‌بخشد. اما این تجسم همچون بسیاری دیگر شبیه این نیست که پیرزن فقط مقابل پادریک ظاهر شود. او نام دارد و حتی یکی از ساکنان سالخورده‌ی روستاست.

اما مک‌دونا با طراحی چهره و نگاه‌های مرموز، شنل خاکستری و گوشه‌نشینی این کاراکتر را بنشی تصویر می‌کند. مک‌دونا حتی به افسانه‌ها هم پایبند نیست و این زن را برعکس افسانه‌ها پیرزنی ساکت و فضول ترسیم می‌کند. مردمان اینیشرین حتی با نگاهی تحقیرآمیز او را می‌نگرند.

در آثار مک‌دونا همه‌چیز زمینی است اما نمادهای آسمانی و افسانه‌ای هم وجود دارند. آن‌ها صرفاً همان نمادهایی هستند که هر شخصی در زندگی روزمره بارها از کنار آن ها رد می‌شود و هیچ تأثیری در زندگی او ندارند.

فیلم بنشی‌های اینیشرین

بنشی‌های اینیشرین تثبیت سینما و روایت مارتین مک‌دوناست. او فیلم‌سازی است که نیازی به شلوغ‌کاری ندارد. گاه این همهمه را می‌تواند در دیالوگی ساده تصویر کند و گاه از طرق کاراکتری بی‌‌آزار چون پادریک. فیلم جدید مارتین مک‌دونا روایتی ساده از مردی است که بلوغ را با مفهوم انتقام درک می‌کند.
پادریک باید چیزی را از دست بدهد تا چیز دیگری را به‌دست بیاورد. او آزارگر نیست، اما می‌خواهد توسط افرادی که در زندگی‌اش نقش مهمی دارند دیده شود؛ حتی به‌قیمت آزار دیدن همان افراد. کالم در زندگی پادریک همان ماشه‌ای است که باید کشیده شود.

فرم تصویری فیلم آن‌قدر ساده است که مخاطب را فقط درون داستان نگاه می‌دارد. دوربین گاه لرزان و گاه ساکن «بن دیویس» همان فرمی است که مک‌دونا می‌خواهد. بن دیویس کارنامه‌ای شلوغ از آثار پر همهمه دارد. نور‌ ضعیف خورشید در ایرلند و خط افقی که همیشه در دریا خودنمایی می‌کند با دیویس کمک کرده تا قاب‌های ساکن و مختلط کارگردان را بدون کم‌و‌کاست ببندد.

بنشی‌های اینیشرین روایتی ساده از بحران وجودی انسان است. شخصیت این فیلم در کمال سادگی و بدون آنکه دچار نوعی رستگاری شود با این بحران رو‌به‌رو می‌شود. سادگی درون‌مایه‌ی اثر جدید مک‌دوناست و چه‌بسا کلید‌واژه‌ی همه‌ی مفاهیمی که می‌توان از آن برداشت کرد و نکرد.

دیدگاهتان را بنویسید

1 × 5 =