نام انگلیسی: All Quiet on the Western Front
نام فارسی: فیلم در جبههی غربی خبری نیست
محصول: ۲۰۲۲ – آلمان، ایالات متحده
ژانر: درام، جنگ
امتیاز: ۲.۵ از ۴ – 〇◐⬤⬤
مصطفی ملکی
از زمان پیدایش سینما جنگهای خانمانسوزی در گوشهوکنار دنیا رخ داده است. شاید بیش از همه دو جنگ جهانی اول و دوم گستردگی جغرافیایی بیشتری داشتهاند. هنر همیشه ضد جنگ بوده است و این را میتوان در رمانها، تابلوهای نقاشی، پرفورمنسها، نمایشها و آثار سینمایی شاهد بود.
در هر دو جنگ جهانی آلمان رایش و نازی یکسوی این ویرانیها بودند. اگر سینمای کلاسیک را دنبال کرده باشید، در سال ۱۹۳۰ فیلمی اقتباسی با نام «در جبههی غربی خبری نیست» به کارگردانی «لوئیس مایلستون» روی پرده رفت. فیلم از همان ابتدا خاصیت ضد جنگ خود را بهرخ میکشید.
توجه داشته باشید که فیلم در جبههی غربی خبری نیست از روی رمانی آلمانی ساخته شده بود. اما خود فیلم کاملاً آمریکایی و زباناش نیز انگلیسی بود. در سال ۱۹۷۹ بار دیگر نسخهای جدید از فیلم در جبههی غربی خبری نیست به کارگردانی «دلبرت مان» روی پرده رفت.
هر دو اثر کاملاً به رمان وفادار بودند و فضای روایت آنقدر گسترده بود که مخاطب را بهخوبی اسیر تلقینهای دروغین وطنپرستی و عدهای جوان سرخوش میکرد که فقط برای گوشت جلوی گلوله شدن به جنگ فرستاده میشدند. حال در سال جدید بالاخره فیلم در جبههی غربی خبری نیست با بازیگران آلمانی و بهزبان آلمانی روی پرده رفته است.
روایت کاراکتری مرکزی با نام «پل» دارد. پل یکی از صدها جوان میهنپرستی است که در خیابانهای برلین سودای جنگ دارند و میخواهند بههرنحوی که شده خود را بهرخ بزرگان نظام بکشند. افتتاحیهی فیلم صحنههای دلخراش از دست رفتن جانها را در جبههی غربی و در کشور فرانسه نشان میدهد.
سپس وارد دور باطل کندن لباسهای نظامی از تن جسدها، شستن آنها، اتو کردن و سپس تا کردن و آمادهی بهتن شدن توسط قربانیهای جدید میشویم. کارگردان در همین افتتاحیه مخاطب را میخکوب اثر میکند و ضربهای نحیف نیز به او میزند.
پل هنگام تحویل گرفتن لباس متوجه نامی روی یونیفرم میشود که افسر حاضر در آنجا خیلی سریع آن را میکند و دوباره لباس را به او تحویل میدهد. شاید پر بیراه نباشد اگر بگوییم که کارگردان، با توجهبه زمان زیادی که در پردهی اول صرف کرده بود.
میتوانست بهراحتی زندگی خصوصی این چند جوان را عمیقتر بررسی کند. این کار باعث نزدیکی بیشتر مخاطب به اثر او میشد. در هر حال کارگردان سعی دارد بهسرعت این جوانها را بهدرون جبههی غربی بفرستد.
پل کاراکتر مرکزی او در این رویارویی با دنیای واقعی و وحشیانهی جنگ است؛ آن هم جنگی که در آن قرار نیست نه یک سانتیمتر به دشمن بدهی و نه یک سانتیمتر از آن خاک را اشغال کنی.
این جنگ فرسایشی را کارگردان در خط روایی دیگر و میان سیاستمدران بهتصویر میکشد؛ آنجا که همه خسته شدهاند و فقط میخواهند با آتشبس جنگ را خاتمه دهند. اما کارگردان پل و دنیای دشمنی بین دو ملت را رها نمیکند؛ از تخممرغدزدی او و همقطارش از کشاورزان فرانسوی تا کشتهشدن دوستاناش.
کارگردان از میانهی فیلم روح زندگی و تلاش برای حفظ آن را در پل میدمد. پل بهمرور تبدیل به فردی میشود که فقط میخواهد از این مخمصه رها شود. لانگشاتها، استیدیکمی که در گلولای او را تعقیب میکند و آواره شدن او در میان بحبوحهی جنگ باعث بالا رفتن ضربان قلب مخاطب میشود.
در بخش سوم فیلم مخاطب فقط یک چیز را طلب میکند؛ آتشبس و رهایی پل از این مخمصه. اینجاست که کارگردان بهخوبی توانسته این عرضهوتقاضای احساسی و مملو از هیجان را بین مخاطب و اثر خود برقرار کند.
فیلم «در جبههی غربی خبری نیست» یکی از آن آثاری است که هر سه نسخهاش قابل تماشاست. شاید نتوان میان آنها اولویتبندی کرد، اما نسخهی سال ۱۹۷۹ کاملترین روایت میان این سه نسخه است. در هر حال اثر «ادوارد برگر» در سال ۲۰۲۲ نیز هم بهلحاظ فرم و هم محتوا چیزی از دو نسخهی قبلی کم ندارد.
یکی از نقاط قوت برگر در فیلم در جبههی غربی خبری نیست بهنمایش گذاشتن صریح پروپاگاندای یک حکومت تمامیتخواه برای مصادرهی مفهوم وطنپرستی و تلاش یک جوان برای زندگی میان تلی از جسدهای بیجانی است که شاید ساعتی قبل یا دقیقهای قبل همین تقلا را در ذهن داشتند.