نام انگلیسی: Attenberg
نام فارسی: فیلم اتنبرگ
محصول: ۲۰۱۰ – یونان
ژانر: درام
ردهی سنی: ۱۶+
امتیاز: ۳.۵ از ۴
مصطفی ملکی
چند روزیست که فیلم جدید خانم «آنیتا ریچل سانگاری» با نام «برداشت محصول» منتشر شده است. بهتر آن دیدیم که قبل از ورود به دنیای فیلم جدید این کارگردان یونانی سری به اثر قابل اعتنای او در سال ۲۰۱۰ بزنیم.
دنیای روایتهای ابتدایی و یونانی فیلمسازانی چون «لانتیموس» و «سانگاری» در ابتدای این دهه ارائهی فرم جدیدی از سینمای یونان بود که مخاطب بایستی آن را در دوران پس از «آنجلوپولوس» درک کند.
بهنوعی در این روایتها دیگر قرار نبود شاعرانههایی وسیع و بیمرز باشند و در عوض با تندکردن زاویههای روایی و فرم بصریاشان عملاً دوران گذر از قابهای پهلوانانهی آنجلوپولوس را کلید زدند. حضور این فیلمسازان در آثار آن دیگری دقیقاً بوی این پوستاندازی جدید را میداد.
حال با اثری مواجه هستیم که به موازات «دندان نیش» لانتیموس به مخاطب جهانی عرضه شده است. خانم سانگاری در آن اثر در نقش تهیهکننده حضور داشت و حال آقای لانتیموس و همسرش، «آریان لابد»، در قامت بازیگر مقابل دوربین خانم سانگاری رفتهاند.
روایت فیلم اتنبرگ ترکیب زیبایی از مفاهیم است؛ انسان و طبیعت، عقدهی الکترا، اختگی مرد در ذهن زن، مرگآگاهی، سوگ پیش از سوگ، انقلاب صنعتی در برابر سنت جغرافیایی، بحران هویتی در گرایش جنسی و در نهایت مواجههی انسان با دنیای پیرامون.
داستان خانم سانگاری بهخوبی هر کدام از این مفاهیم را درون دیالوگهای کم و موقعیتمحور و در نهایت میان قابهایی که بیدیالوگ پیش میروند گنجانده است. اگر بخواهیم بر اساس اکت کاراکترها دنیای فیلم اتنبرگ را تبدیل به مسیرهای مختلف کنیم باید گفت دنیای مارینا و پدرش یک مسیر.
مارینا و بلا مسیر دیگر و در نهایت مارینا و مهندسی که قرار است اولین لمس تنانه را به او هدیه دهد مسیر سوم است. در هر کدام از این مسیرها مارینا نقش اصلی ماجراست، چرا که روایت حول او تصویر میشود.
افتتاحیهی فیلم اتنبرگ آغاز آشنایی مخاطب با ماریناست؛ مارینایی که توسط دوست باتجربهاش قرار است با هویت جنسی خود مواجه شود. او قرار است میان دنیای مردان و زنان یک تن را برای لمس و درهم تنیدن انتخاب کند. زیبایی روایت خانم سانگاری در همین است.
او ابتدا به مخاطب این را میقبولاند که شاید همین موضوع قرار است درونمایهی اصلی فیلم اتنبرگ باشد. اما هر قدر که در روایت پیش میرویم گویی با درونمایهها مواجه هستیم.
بخش عمدهای از این درونمایهها در مکالمات بین مارینا و پدر گنجانده شدهاند؛ پدری که معمار است و بهسبب بیماری صعبالعلاجش قرار است مارینا را میان هستی تنها بگذارد و خود اسیر نیستی شود.
در دنیای مارینا و پدرش با سوگی قبل از مرگ مواجه میشویم. پدر در این بین سعی دارد مارینا را با مرگآگاهی خودش روبهرو کند. بهنوعی در همین رویارویی است که پدر بهیکباره همچون معماری پشیمان از انقلاب صنعتی در باب طبیعت بکری میگوید که شاید لازم نبود در بیشتر نقاط کرهی خاکی دچار تغییرات بنیادی شود.
در میان همین تعاریف است که علاقهی مارینا به مستندهای «دیوید آتنبرو» همچون یک میانبرش در روایت حضور پیدا میکند تا بهنوعی تفسیر سخنان پدر شود. کارگردان حتی به این هم بسنده نکرده است خطی جدا اما متصل به ساختار اصلی فیلم اتنبرگ را توسط مارینا و بلای آبی و قرمزپوش در قامت مقلدان حرکات حیوانی ترسیم میکند. داستان اتنبرگ در بطن خود وسیع و مملو از مفاهیم مختلف است.
کارگردان با درک درستی از فرم بصری مورد نیازش در این شهر ساحلی-صنعتی مخاطب را بهسوی تغییر نسل در هزارهی سوم پیش میبرد؛ جایی که پدر از تنها گذاشتن تکدخترش در قرن بیستویک میگوید و اینکه قرن بیستم را با خود به آنسوی هستی خواهد برد.