نام انگلیسی: Yadang: The Snitch
نام فارسی: فیلم یادانگ: خبرچین
محصول: ۲۰۲۵ – کرهی جنوبی
ژانر: جنایی، هیجانانگیز
ردهی سنی: ۱۴+
امتیاز: ۲.۵ از ۴
مصطفی ملکی
«بیونگ گوک-هوآهنگ» در سومین تجربهی بلند داستانی خود سعی دارد مخاطب را درگیر هیاهویی از جنس آثار جنایی-هیجانانگیز کرهای کند. در بسیاری از مرورها و بهخصوص تاریخ سینمای کرهی جنوبی به این ساختار تودرتو و در عین حال ساده اشاره کردهایم.
ساختاری که فیلمساز در آن سعی دارد تا جایی که میتواند از تکتک پلانها نهایت بهره را برای ایجاد تعلیق ببرد. آقای هوآنگ نیز در این اثر وارد چنین فضایی میشود.
او که خود یکی از بازیگران شناختهشدهی کرهای در طول دو دههی گذشته محسوب میشود، در سومین اثرش وارد همان ساختار آشنا و جذابی میشود که تقریباً مخاطب ثابت خود را در سرتاسر دنیا پیدا کرده است.
فیلم یادانگ: خبرچین آقای هوآنگ خیلی کمدیگونه و معمولی آغاز میشود. کارچاقکنی دوطرفه در دنیای پلیسها و قاچاقچیان مواد مخدر با نام «کانگ-سو» تبدیل به چهرهی مرکزی فیلم یادانگ: خبرچین میشود.
نماها و زاویهی دوربین در همین ابتدا مخاطب را وارد دنیایی کمدی-هیجانانگیز میکند که صرفاً سعی دارد از طریق موقعیتهایی که ایجاد میشود خنده را روی لبان مخاطب بیاورد و در این بین چند سکانس اکشن و تعقیبوگریز را ارائه دهد.
ضربآهنگ بالا یکی از خاصیتهای این ساختار است. اما آقای هوآنگ پس از پسوپیش کردن سه سال در گذشته و اکنون کانگ-سو بهیکباره مخاطب را درگیر اثر جنایی-هیجانانگیز خود میکند؛ اثری که خشونت.
خون، بیرحمی و در نهایت آشوب را مقابل چشم مخاطب نمایان میکند. آقای هوآنگ در درستترین جای ممکن این تغییر زاویهدید را ایجاد میکند. مخاطب تا میانههای فیلم و حتی پایان پردهی دوم فیلم یادانگ: خبرچین از این تغییر همچنان در شوک است.
اما مشکل آنجاست که آقای هوانگ زمانی که زاویهدید اثرش را تغییر میدهد، به ضربآهنگ دست نمیزند. او اصرار عجیبی به حفظ این ضربآهنگ در این خشونت افسارگسیخته دارد.
بههمین سبب است که مخاطب در نیمهی دوم فیلم هم دچار شوک شده است و هم پلانبهپلان انتظار دارد کارگردان ضربآهنگ را تا حدی که بتوان برای لحظاتی قدمزدن کاراکترها در یک خیابان را مشاهده کرد پایین بیاورد. اما کارگردان مسیر خود را میرود.
این پافشاری روی ضربآهنگ بالا و ناموزون با متن روایت یک پیامد بسیار ناگوار برای فیلم دارد؛ مخاطب با کاراکترها ارتباط برقرار نمیکند. بهطور مثال کاراکتر «سو-جین» را در نظر بگیرید که در این ضربآهنگ بالا و برشهای متناسب با آن تبدیل به کاراکتری شده که عملاً در جایی آنسوی حاشیهی داستان فیلم یادانگ: خبرچین قرار دارد.
در حال صحبت از کاراکتری هستیم که هم کانگ-سو و هم سانگ-جائه او را همچون محرکی برای انتقام در نظر میگیرند. اما کارگردان برای برهمنخوردن ریتم داستانی خود دست به هرسی زده که درخت روایتش را میخشکاند. آقای هوآنگ در فیلم یادانگ: خبرچین شخصیتپردازی ابتدایی خوبی دارد.
اما مشکل او آنجاست که این شخصیتپردازیها را رها میکند و دست از زندگی شخصی کاراکترهای اصلی میکشد. این دستکشیدن در نتیجهی همان عقبنکشیدن از ضربآهنگ بالای فیلم یادانگ: خبرچین است.
کارگردان در این اثر همچون کودکی میماند که یک بستنی خوشمزه و خنک را در گرمای تابستان با ولع به صورت خود میمالد اما فقط تکههای کوچکی از آن را وارد دهان میکند.