نام انگلیسی: Lovable
نام فارسی: فیلم دوستداشتنی
محصول: ۲۰۲۴ – کشور نروژ
ژانر: درام
ردهی سنی: ۱۴+
امتیاز: ۳.۵ از ۴
مصطفی ملکی
طی این چند هفته بود که به اثر جدید آقای «مایک لی» با نام «فیلم حقایق تلخ» پرداختیم. در آن فیلم با زنی مواجه شدیم که گویی میان همهمهی زندگی تنها مانده و تمام تلاش خود را طی سالها کرده تا این بار سنگین را روی دوش دیگران بیندازد.
پنسی در آن داستان زنی بود که دائم از دیگران در هر زمینهای انتقاد میکرد و بهنوعی سعی داشت ریتم آرام زندگی را برهم زند. اما پنسی در جایی برید و این بریدن او را دچار کرختی مرگباری کرد. حال خانم «لیلیا اینگولفسدوتیر» در اولین تجربهی بلند فیلمسازی خود مخاطب را به درون زندگی زنی دیگر با نام «ماریا» میبرد.
داستان فیلم دوستداشتنی با ماریا آغاز میشود. هفت سال پیش و درست در زمانی که ازدواج اول ماریا بر هم خورده بود، او و تنهایی گویی در حال آزار یکدیگر بودند. در این روایت ناگهان زیگموند پدیدار میشود و زندگی مشترک این دو هفت سال و درست در نقطهای که ماریا در حال روایت آن است ادامه پیدا میکند. ماریا از ازدواج اول خود دو فرزند و از این ازدواج نیز دو فرزند دیگر را دارد.
زمانی که به نقطهی صفر روایتگری دوربین میرسیم، قرار است با صحنهای مواجه شویم که در طول فیلم دوستداشتنی گویی نقطهعطف رخدادهای بعدی است؛ طی روز شاهد این هستیم که ماریا در میان هیاهوی چهار فرزند خود دچار سردرگمی شده است. شب زیگموند پس از شش هفته دوری از خانه بازمیگردد. کشمکشها از سکوت و پسزدنهای ماریا آغاز میشود.
زیگموند دائم در حال تعریف از این دوره است و ماریا با سکوتی که چون دندانقروچهی قبل از خشم فراوان است خود را پس میزند. درگیریهای لفظی کمکم با فاصلهی کوتاهی از هم رخ میدهند. زیگموند ماریا را فردی عصبی خطاب میکند و آن جملهای که نباید را از دهان خارج میکند؛ «دیگه نمیتونم تحمل کنم.»
کارگردان از لحظهی بیان آن جمله توسط زیگموند گویی قرار است مخاطب را همراه ماریا کند و طی دو هفته به واکاوی زندگی و گذشتهی او بپردازد. او ابتدا مخاطب را در این تعلیق قرار میدهد که آیا ماریا واقعاً فردی عصبی است که توان ایجاد تعادل را ندارد یا اینکه او صرفاً انسانی ترسو محسوب میشود که پس از این از کوره در رفتنها همهی عشق خود را نثار فرد مقابل میکند.
او مخاطب را در این ششوبش نگاه میدارد تا همراه ماریا به درون این خودشناسی برود. آنچه در این روایت شاهد هستیم پسوپیش شدن رخدادهاست که هر بار با دقت بیشتری از سوی ذهن ماریا و رواندرمانگر او و سپس دوربین مرور میشوند.
برای درک بهتر آنچه در زندگی ماریا شاهد هستیم بگذارید یک مثال از زندگی خودمان بزنیم؛ آیا برای شما پیش آمده که در موقعیتی قرار بگیرید که احساس میکنید روتین شاد دیگران شما را آزار میدهد و برای بر هم زدن این تناقض سعی کنید آنها را دچار حس بد کنید؟ آیا این اتفاق در زندگی شما تکرار میشود؟ ماریا درست در این نقطه قرار دارد.
او نه سعی میکند خود را درگیر یک شادی دائمی کند و نه اجازه میدهد شادی دیگران دوامی داشته باشد. زمانی که کارگردان بار دیگر از طریق واگویههای ماریا در دفتر رواندرمانگر به همان گذشتهای بازمیگردد که تماشا کردهایم، گویی با زنی مواجه هستیم که در ترس دائمی تنها شدن و جنون بهسر میبرد.
او زیگموند را دوست دارد، اما ترس از ترک شدن توسط زیگموند در آینده باعث میشود زندگی را به کام خود و او تلخ کند. کارگردان اما این پرداخت به «من» را درون ماریا عمیق و عمیقتر میکند؛ از طریق مادر و گذشته و از آنسو دخترش «الما» که کمکم در حال تبدیلشدن به نسخهی دیگری از ماریاست.
خانم اینگولفسدوتیر مخاطب را سوار بر آسانسور زندگی ماریا میکند تا بلکه در طبقهای بتواند او را وارد مسیر اصلی زندگی کند. استفادهی زیبای او از سکوت و در عین حال موسیقی متن کمرنگی که در میانهی روایت وجود دارد باعث شده تا مخاطب سکانسبهسکانس در این مونوتون خفقانآور دچار هیجان شود. از سوی دیگر دوربین و تنوع زاویههای آن باعث میشود مخاطب احساس آن لحظهی کاراکتر را بدون کموکاستی دریافت کند.
کارگردان زن فیلم دوستداشتنی بههیچعنوان سعی ندارد روایت خود را بهسمتوسویی ببرد که مخاطب را دچار بدبینیای از جنس آثار جشنوارهای و جنبشی کند. او در عوض زنی را انتخاب کرده که دچار اختلالیست که بسیاری از ما در طول زندگی خود آن را تجربه کردهایم و شاید بهتر آن است بهجای ظالمومظلومبازیهای مورد تأیید دوستان، کمی عمیقتر خود را بنگریم و کمکی حرفهای را طلب کنیم.