نام انگلیسی: A Wounded Fawn
نام فارسی: فیلم یک آهوی زخمی
محصول: ۲۰۲۲ – ایالات متحده
ژانر: دلهره
ردهی سنی: ۱۶+
امتیاز: ۳.۵ از ۴
مصطفی ملکی
در مرورهای مختلف و بهخصوص در مرور تاریخ سینمای دلهره بیان کردهایم که این ژانر گویی رابطهی بین ناگفتههای دنیای واقعی و انتزاع است. خصوصیت مهم دیگر سینمای دلهره این است که گسترهی وسیعی از فیلمسازان را درگیر خود کرده است؛ از سینمارگران آوانگارد تا سینماگران تجاری.
این ژانر آنقدر منعطف است که حتی یک فیلمساز تجربی با کمترین بودجه نیز میتواند اثری انتزاعی را به مخاطب ارائه دهد که در آن بهخوبی برخی از مفاهیم را به سینماییترین شکل ممکن تصویر میکند. آقای «تراویس استیونز» در این فیلم سعی دارد در روایتی یکشبه مخاطب را میهمان انتزاعی خونین کند.
داستان فیلم یک آهوی زخمی از یک حراجی آثار هنری آغاز میشود که در آن مجسمهی الهههای انتقام قرار است به فروش برسد. الهههای انتقام در اساطیر یونانی سه خواهر با نامهای تیسیفونه، آلکتو و مگایرا هستند که از مردان قاتل انتقامی خونین میگیرند. مارهایی که دور سر میچرخند، نفسهای سوزان و در نهایت خونی که از چشمها سرازیر میشود از خصوصیات مشخص این سه خواهر است.
آیا دوست دارید بیشتر درمورد بیوگرافی جاش روبن یکی از خالقان ژانره ترس بدانید
آقای استیونز گزارهی خود را از طریق همین مجسمه و در سکانس بعدی قتل یک زن بهدست کاراکتر «بروس» ارائه میدهد. پس از این وارد زندگی زنی با نام «مردیث» میشویم که بهتازگی از رابطه با مردی آزارگر رها شده است. مردیث نیز هنرمندی مستقل است که در مکالمه به دوستان صمیمیاش از رابطهای جدید میگوید. این رابطهی جدید با بروس قاتل است که مخاطب میداند هنگام قتل دچار دو شخصیت میشود و هیچ توان و ارادهای برای انصراف از قتل ندارد.
کل روایت فیلم یک آهوی زخمی در کلبهی بروس که بیرون از شهر است میگذرد. آقای استیونز برای پیشبرد روایت خود سعی دارد از همان ابتدا مخاطب را دچار تعلیق و سکونها و در نهایت جامپاسکرهایی شلاقی میکند. این حجم از جامپاسکر در یک اثر تجاری بهراحتی میتواند روایت را از هیجان بیندازد.
اما در فیلم یک آهوی زخمی با تدوینی مواجه هستیم که مخاطب را در کل پردهیدوم برای لحظهای دچار رخوت نمیکند. روح زنان کشتهشده توسط بروس دائم در حال هشدار به مردیث هستند و این هشدار را از طریق فاصلهی دوربین با کاراکترها و گذرهای یکبارهی سایهای از میان قاب و در نهایت صداهایی که مردیث میشنود مشاهده میکنیم. انعطاف روایی اثر و زمینهچینی کارگردان از طریق پالت رنگی با اشباع در رنگ قرمز قرار است ما را به درون دوزخی زمینی ببرد که در آن بروس به مجازات قبل از مرگ خود میرسد.
بخش دوم فیلم یک آهوی زخمی عملاً بنبستی در دوزخ بروس است که مردیث و دیگر زنان در پوشش الهههای انتقامجو بر او ظاهر میشوند. آقای استیونز در اثر خود بههیچعنوان سعی ندارد مخاطب را دچار ترسی لحظهای کند یا اصلاً اثر خود را به سمتوسویی بکشاند که شعاری شود. او در قالبی سینمایی و استفاده از المانهای ژانری باعث میشود مخاطب درگیر دوزخی حقیقی در انتزاع یک قاتل سریالی شود.
او بهجای خونافشانیهای اسپلتری از ترکیببندی درست در پالترنگی و در قاب و میزانسن بهره میبرد تا دلهرهی انتزاعی بیش از پیش به درون ذهن مخاطب رسوخ کند. بههمین سبب است که اگر شما مخاطبی حساس هستید، تماشای فیلم یک آهوی زخمی بهتنهایی بیپرده شما را به تجربهی ترس میرساند؛ ترسی که حاصل از ارواح رنگپریده و ظهور موجودی کریه در تاریکی نیست، بلکه در عوض جنس این ترس از اضطراب، خودکمبینیهای بروس در زندگی واقعی و تلاش او برای حذف همهی زیباییها یا به تملک در آوردن آنها نشأت میگیرد.