نام انگلیسی: Nickel Boys
نام فارسی: فیلم پسران نیکل
محصول: ۲۰۲۴ – ایالات متحده
ژانر: درام
ردهی سنی: ۱۳+
امتیاز: ۴ از ۴
مصطفی ملکی
طی سه دههی اخیر بارها و بارها شاهد آثاری بودهایم که هر کدام از منظر خود تاریخ بردهداری و رنج حاصل بر جامعهی آفریقایی-آمریکایی را در ایالات متحده تصویر کردهاند؛ گاه انتزاعی و دلهرهآور و گاه از طریق روایتی داستانی که بخشی از درونمایهاش را از دنیای حقیقی وام گرفته بود. در سال ۲۰۲۰ فیلمی از بریتانیا را با نام «آنتونی» مرور کردیم. در این روایت شاهد زندگی نداشتهی جوانی سیاهپوست بودیم که مادرش در برههای در ذهن خود مرور میکرد.
در انتهای فیلم پسران نیکل مخاطب بیآنکه پلکی بزند یا اشکی بریزد برای آنی انبوهی از زندگیها را همانند مادر آنتونی در ذهن مرور میکند. حال آقای «رامل راس» در اولین تجربهی بلند داستانی خود قرار است از کتاب «پسران نیکل» به قلم «کولسون وایتهد» اقتباس کند.
آقای راس در سه اثر قبلی خود غرق در دنیای مستند بوده و انتخاب او برای اولین گام در سینمای داستانی نیز گویی متناسب با دنیایی است که میشناسد. کولسون وایتهد درونمایهی کتاب خود را از اتفاقات ناگوار دارالتأدیب «دوزیر» در ابتدای قرن بیستم وام گرفته است.
داستان فیلم پسران نیکل همانطور که از یک مستندساز موفق انتظار میرود گویی روی مرز بین مستند و داستان در جریان است. کارگردان برای روایت خود زاویهدید اولشخص را در نظر گرفته است و مخاطب از ابتدای خردسالی تا نوجوانی «الوود» گویی چشمان اوست یا بهتر آن است که بگوییم خود اوست. الوود است که همراه با مخاطب از سرسره سقوط میکند و گاه انعکاس چهرهاش را در اتوی مادربزرگ میبیند. آقای راس در حال تصویر دنیاییست که مخاطب در آثار بسیاری بخشهایی از آن را دیده است؛ دههی پر جنبوجوش ۱۹۶۰.
دههای که ابتدا با اوج گرفتن جنبشهای مدنی به رهبری مارتین لوتر کینگ آغاز و با ترور او به پایان رسید. گویی این دهه مرز بین خیلی از رخدادهای پس و پیش خود است و بیراه نیست که نویسندهی کتاب و کارگردان بهجای وارد شدن به ابتدای قرن وارد این دهه شدهاند. آقای راس علاوه بر نگاه اول شخص در قاببندی خود سعی دارد از برونبرشهایی مرتبط با تاریخ قرن بیستم و این دهه، از طریق مونتاژ مخاطب را با روایتی دیگر نیز مواجه کند.
همین باعث میشود که مخاطب در طول روایت حس ورود به یک صرفاً داستان را نداشته باشد و بهنوعی درگیر تاریخی تلخ شود؛ تاریخی مملو از پذیرشهای جبری و انتخابهای آزادیخواهانه.
اما خط سیر الوود به آیندهاش همان درد پنهانی روایت است. او دانشآموزی موفق در دبیرستان است و بههین دلیل معلم از او میخواهد که بهعنوان دانشجوی بورسیه در یک دانشگاه مخصوص آفریقایی – آمریکاییها شرکت کند. در میانهی راه است که سوار شدن بر ماشینی که رانندهاش سارق است مسیر دانشگاه را بهسوی دارالتأدیب نیکل تغییر میدهد. آقای راس با وارد کردن الوود به این مرکز گویی داستانی که در ذهن دارد را شکل میدهد
در این مرکز است که دوربین برای اولینبار و پس از چند میانبرش از آینده وارد زاویهدید کاراکتر «ترنر» میشود. ترنر از دقیقهی ۳۷ عملاً آن روی دیگر ماجراست. آقای راس بهنوعی با استفاده از ترنر سعی دارد دو ذهنیت را به مخاطب ارائه دهد؛ یک ذهنیت مطالبهگر و دیگر ذهنیتی پذیرنده و ناامید. ترکیب این دو نگاه از طریق تغییر زاویهدید دوربین مخاطب را وارد مهلکهی نیکل میکند.
کارگردان باز هم دست برنمیدارد و مخاطب را درگیر آیندهای میکند که گویی سوررئالیسمی همچون فیلم آنتونی را ارائه میدهد. اما این آینده با زیرکی او تبدیل به نوعی دیگر از فراواقعی درون واقعیت میشود؛ آیندهای که گویی در نهایت ترنر و الوود تبدیل به یک کالبد و روح میشوند.
داستان آقای راس هم کشش روایی دارد و هم نهایت بهره را در استفاده از فرم بصری میبرد. او در درستترین مسیر ممکن دست به اقتباس از رمان آقای وایتهد زده است و بهجای نگاه به خریداران رنجهای مضاعف سعی دارد مانند هر اثر موفق دیگری طی این چند سال اخیر در فرهنگ آفریقایی – آمریکایی اولین طعنه را به اجتماع خود بزند. روایت او درد را تصویر نمیکند، اما تصویری انتزاعی از آن ارائه میدهد که مخاطب را تا روزها درگیر تلخیهایی میکند که بیآنکه ببیند، دیده است.