نام انگلیسی: Barron’s Cove
نام فارسی: فیلم پناهگاه بارون
محصول: ۲۰۲۴ – ایالات متحده
ژانر: جنایی، هیجانانگیز
امتیاز: ۲ از ۴
نسلهای زیادی قربانیِ نبودِ تفکر و آگاهیِ پدران خود شدهاند؛ پدرانی که ناتوانیشان در انجام مسئولیتها باعث ایجاد شکافهای عمیق میاننسلی شده است. آسیبهای نسلی، گریبانگیر اقشار مختلف جامعه است و در این میان، فیلمهایی نیز در همین زمینه تولید شدهاند که هدف اصلیشان تلنگر به پدران است تا از بروز مشکلات بیشتر جلوگیری شود.
یکی از همین آثار، فیلم پناهگاه بارون است؛ داستانِ پدری که عزادارِ فرزندش است و قرار است راهِ انتقام را در پیش گیرد. «ایوان آری کلمن»، پس از ساخت چند فیلم کوتاه نسبتاً موفق، تصمیم گرفته است نخستین فیلم بلند خود را بر اساس فیلمنامهی محبوبش بسازد. حال باید دید تا چه اندازه در خلق فیلم پناهگاه بارون موفق بوده است.
وقتی سه پسربچه، ظاهراً درگیرِ بازیهای نوجوانی و بازیگوشی خود بر روی ریلِ راهآهن هستند، قطار از راه میرسد و آنچه انتظارش میرود، رخ میدهد؛ زیرا بیننده متوجه میشود حادثه، علیرغم تلاش سایر بچهها، در هر صورت به وقوع خواهد پیوست.
خبرِ مرگِ پسر به پدر میرسد و نقطهی اصلیِ ماجرا زمانی شکل میگیرد که مرگ پسر، خودکشی تلقی میشود و پرونده نیز از سوی پلیس مختومه اعلام میگردد. قطعاً پدر و مادری که بیش از هرکسی به فرزند خود نزدیکاند، به این سادگی نمیپذیرند که دلیل حادثه، خودکشی بوده است؛ از همینرو، به دنبال کشف علت اصلی و چگونگیِ وقوع آن برمیآیند.
«کیلب»، پدر بارون، با بازی «گرت هدلاند»، وقتی درمییابد که یکی از دوستان و آخرین همراهان پسرش پیش از مرگ، یعنی «ایثن»، با بازی «کریستین کانوری»، مسئلهای را از همه پنهان کرده است، تلاش میکند شخصاً علت حادثه را با جزئیات کشف کند. در این میان، بیننده بهتدریج با بخش تاریک زندگی و شکستهای کیلب آشنا میشود.
«لایل»، با بازی «همیش لینکلیتر»، شخصیتی تیره و جاهطلب دارد که از طریق زدوبند با پلیس و حتی بنجی، به خاطر منافع و اعتبار خود، بر قتل بارون پاپوش میدوزد. او هر مانعی را که بر سر راه ترقی سیاسیاش قرار گیرد.
به هر طریق ممکن از میان برمیدارد. اما در مقابل او، کیلب ایستاده است؛ پدری که دیگر چیزی برای از دست دادن ندارد. گذشتهای تلخ، زندگیای ازدسترفته، و اکنون تنها امیدش به زندگی نیز از او گرفته شده است.
شخصیتپردازی و بازیِ بازیگران از جمله نقاط قوت فیلم پناهگاه بارون است. هدلاند بازیِ قابل قبولی از خود ارائه داده است. القای حس ترحم، و بیش از آن، خشم و میل به انتقام، بهدرستی به مخاطب منتقل میشود. بازی بدن و نوع نگاههای نافذش که خشمِ فروخورده را نمایان میسازد، بهخوبی در خدمت شخصیت قرار گرفته است.
برزخی که کیلب در آن گرفتار شده، به مددِ بازیِ او برای بیننده ملموس میشود. بازیگر نوجوان، کانوری، نیز بهخوبی مخاطب را در ابهام و تردید نگه میدارد. فیلمبرداری نیز با توجه به تمِ احساسی و فضای غمانگیز فیلم پناهگاه بارون، عملکرد موفقی دارد.
حسِ سوگ، تنش و انتقام بهدرستی به مخاطب القا میشود. موسیقی فیلم پناهگاه بارون به کمک نما به نمای فیلم میآید. انتقال حس رع و وحشت، غم و درماندگی از خصیصههای موسیقی خوب در فیلم پناهگاه بارون است.
در مقابل، باورپذیر نبودن برخی موقعیتها و عدم پرداخت کافی به جزئیات، حفرههایی در روایت ایجاد کرده که بیننده نمیتواند بهراحتی از کنار آن بگذرد. ایدهای کلاستروفوبیک که توان خروج از بستر فراهم شده را نداشت و در همان تنگی و خفهگی سعی بر عرض اندام داشت.
کاش پیچشهایی که قرار بود بیننده را درگیر خود کند، وجود نداشت؛ چراکه این توئیستهای غیرضروری، که با ابهام فراوان همراهاند، ضربهی سنگینی به فیلم پناهگاه بارون زدهاند.
فقدانِ انسجام روایی و موضعی، بهشدت به چشم میخورد. پایانبندی گیجکننده و پیچیده را نیز باید از دیگر ضعفهای اساسی فیلم پناهگاه بارون دانست. ایدهای که میتوانست از جذابترین تریلرهای امروز باشد، بهسادگی با یکبار تماشا از یاد میرود.
سینما نشان داده است که هرچقدر هم فیلمنامه محبوب باشد، اگر قدرتِ پرداختِ کافی نداشته باشید، اثر بهآسانی کنار گذاشته میشود. گویی کلمن، که در مقامِ فیلمنامهنویس و کارگردان حضور داشته و نوشتهاش در میان محبوبترین فیلمنامههای تولیدنشده بوده.
با انبوه تهیهکنندگان و نظرات گوناگونشان، پایانی ضعیف را به اثرش تحمیل کرده است. گرچه نمیتوان فیلمنامه را چندان قوی دانست؛ جایی که مدیران استودیوها و شرکتهای تولیدی، صاحبنظر نهاییاند.



