نام انگلیسی: Nouvelle Vague
نام فارسی: فیلم موج نو
محصول: ۲۰۲۵ – فرانسه، ایالات متحده
ژانر: کمدی، درام
ردهی سنی: ۱۳+
امتیاز: ۳.۵ از ۴
از سال ۲۰۲۰ تاکنون دو اثر از آقای «ریچارد لینکلیتر» مرور کردهایم؛ «آدمکش» و «آپولو 10½: کودکی در عصر فضا». دنیای آرام و سادهی این کارگردان هر مخاطبی را جذب میکند. داستانهای لینکلیتر بیش از هر چیز ماهیتی انسانی دارند و حتی در اکشن-کمدیای همچون «آدمکش»، او بهدنبال مواجههی انسان با پرسشهای وجودیاش است.
اگر در دنیای سینمایی لینکلیتر ردپاهایی از اعجاز اوزو، درایر و برسون پیدا کردید، بهطور حتم سینمای این فیلمساز را بهخوبی در آغوش گرفتهاید. اینکه لینکلیتر طی دو سال اخیر پرکار شده، خبر بسیار خوبیست. در یکی از دو اثر سال ۲۰۲۵ این کارگردان قرار است وارد نحوهی خلق فیلم از نفس افتاده گدار شویم.
آقای لینکلیتر نه قرار است بیوگرافی گدار را ارائه دهد و نه نیازی به غرق شدن در ماهیت موج نو فرانسوی دارد. داستان سیاهوسفید او نحوهی ساخت اثری را روایت میکند که همهی مانیفست موج نو را در خود دارد. این فیلمساز در طول اثر خود هیچ فشاری به مخاطب برای پذیرش نکتهای وارد نمیکند.
منظور از این نکته همان پسزمینههای ذهنی یک فیلمساز نسبت به دوره یا فیلمسازانی خاص است که باعث میشود یک روایت تبدیل به چاپلوسی تصویری شود. داستان فیلم موج نو اما در سینماییترین شکل ممکن از اثری روایت میکند که در زمان خود انقلابی بصری در تقابل با سینمای تجاری محسوب میشد.
دنیایی که آقای لینکلیتر تصویر میکند دقیقاً همان شلوغی نوجوانانه و ذوقزدهی کایهدوسینمانشینان را در خود دارد. در این تصویرسازی، بزرگانی چون روسلینی، برسون و ملویل همچون پنددهندگانی درون گود سینما، قهرمان ذوقزده را هدایت میکنند.
آنچه در فیلم موج نو میبینیم، شیوهی خلقی ناگهانی در موج ناگهانی نو است. آقای لینکلیتر در فیلم موج نو، گداری را در برابر مخاطب قرار میدهد که هیچ نشانی از آن فیلمساز متأخرِ مانیفستزده و بیسینما ندارد و در عوض جوانی سینهفیل است که با بندبند وجود خود سینما را در آغوش میگیرد؛ از «شاهین مالت» تا «آیا موفقیت راک هانتر را فاسد میکند؟».
«ژانلوک گدار»ی که در فیلم موج نو به تصویر کشیده میشود، همان جوان پر از شوق سینماست. زیبایی اثر آقای لینکلیتر دقیقاً در همین تصویرسازی سینمایی و نه انقلابی است.
در این میان، آقای لینکلیتر در پاساژ زمانیای که ایجاد میکند، ارادتی تمامقد به برسون و «جیببر» و وسواسهای عجیب او در هر برداشت نشان میدهد. لینکلیتر، گدار را بهانهای برای عشقبازی خودش در سفری ادیسهگونه از ساختارمندی جزءبهجزء سینمای کلاسیک به درون دنیای باز سینمای نو میکند.
در این سفر، گویی در هر برداشت به دنیایی از جنس ریوت، تروفو، واردا، دمی، برسون، هیچکاک، درایر، ملویل، آیزنشتاین، فورد، هاوکس، ری و دیگران در شکلگیری ساختار سینمایی گدار مواجه میشویم. بهنوعی لینکلیتر از طریق قابهای خود، هنرمند نو را فرنکنشتاینی از هنرمندان همعصر و گذشتهاش تعریف میکند.
فیلم موج نو در سال ۲۰۲۵ یکی از ضروریترین بازنماییهای سینمایی بود که خوشبختانه از طریق قابهای لینکلیتر در برابر چشم ما قرار گرفت؛ قابهایی که حرف اضافه نمیزنند و صرفاً مخاطب علاقهمند به سینما را به مرور روزهایی از سالهای تغییر ساختار سینما وامیدارند.
این نوع مرورهای دقیق تبدیل به بخشی از تاریخ بصری سینما میشوند. در کنار این واقعیتهای قابل لمس تاریخی، نباید از انتخاب بازیگران و در عین حال نقشخوانی خوب آنان در فیلم موج نو غافل ماند. آقای لینکلیتر روایت خود را از طریق همین انتخابهای درست و دور شدن از درگیری بیشازحد با دنیای خصوصی گدار دیدنی کرده است.



