نام انگلیسی: The Wailing
نام فارسی: فیلم شیون
محصول: ۲۰۲۵ – اسپانیا، آرژانتین، فرانسه
ژانر: دلهره
ردهی سنی: ۱۶+
امتیاز: ۳ از ۴
«پدرو مارتین کالرو» در اولین تجربهی سینمای بلند داستانی خود به سراغ ژانری رفته که پتانسیل بالایی برای ورود به دالانهای استعاره و پرداختهای نشانهوار به رنجهای انسانی دارد؛ ژانر دلهره.
این کارگردان روایت فیلم شیون را منحصر به زمانی ۲۴ساله میکند، اما درون هر کدام از بخشهای داستانی خود گویی فضا و زمان را از عمق روایت فیلم شیون میگیرد و علاوه بر فاکتورهای کلیشهای دلهره، مخاطب را از افتادن در این مغاک بیزمانی و بیمکانی به هراس وا میدارد.
داستان با افتتاحیهای از زندگی «ماریا» آغاز میشود که در یک پارتی شبانه حضور دارد و پس از آن به دیسکو میرود. زورآزمایی تکنیکی و فرمی آقای کالرو از همین لحظه با مخاطب و چشمانش آغاز میشود.
او از طریق نورهای چشمکزن درون دیسکو قابهایی را در برابر مخاطب قرار میدهد که گویی با خاموش و روشن شدن دهمثانیهای نورها فریز میشوند. رقصهای درون این قابهای بهظاهر فریزشدهی متحرک هم ادای دینی به فریمهای سینمایی برای خلق جادوی تصویر متحرک است و هم افتتاحیهای برای ترس بیزمان و بیمکان درون فیلم شیون.
پس از آن افتتاحیه وارد داستان «آندرئا» در مادرید میشویم؛ دختری دانشجو که در رابطهای عاشقانه با «پائو» قرار دارد. کارگردان در این بخش از طریق گذشتهی آندرئا بهعنوان دختری که به سرپرستی گرفته شده و تماسهای تصویری او با پائو، مخاطب را درگیر ترس خود میکند.
کالبدی که درون فیلمها دیده میشود و پس از آن گویی دیگر حضوری فیزیکی ندارد. کالبدی که زمان و مکان برای او عملاً تبدیل به یک شوخی مضحک میشود. کالبدی که گویی در زندگی هر زنی با هر عنوانی وجود داشته و دارد.
استعارات آقای کالرو از طریق همین موجودِ بدون تعریف بیشتر و بیشتر مخاطب را میترساند؛ بهخصوص زمانی که این موجود، بدون جامپاِسکر و از طریق سکونِ بدون موسیقی، بهناگاه از درون تاریکی خود را به کاراکترها میرساند.
آقای کالرو در هیچکدام از بخشهای روایت خود نامی برای این کالبد نمیگذارد و حتی زاویهدیدی را هم به او نمیدهد. این کالبد مرموز گویی در نسلهای مختلف درون زندگی هر زنی وجود دارد.
آنچه درون اثر ما را محو خود میکند همین نگاه کلی به انبوه رنجهای زن است؛ از تحقیر و نگاه جنسی روزمره برای گرفتن تأیید توسط جامعهی مردسالار گرفته تا آزارهای جنسی پنهانی که بسیاری از زنان در جوامع مختلف گویی باید برای همیشه درون ذهن خود خاک کنند.
آقای کالرو از طریق دستانی که بدن این زنان را لمس میکنند و جز زن و فرد متجاوز در آن میان وجود ندارد، تا همخوابیهای پنهانی در اتاقخواب دختری جوان و خسته که به خواب رفته و صبح فردا جز حس بهجامانده از لمسی ناپیدا درون او وجود ندارد.
مخاطب را به درون مغاک دلهرهی چند زن میبرد. داستان او آنقدری وسیع است که به مخاطب اجازه دهد دیگر زنان را نیز در پیرامون آندرئا و ماریا درون این مغاک در ذهن متصور شود.
داستان آقای کالرو بدون قابهایی که او میبندد قوام پیدا نمیکرد؛ قابهایی که گاهی ماکرو میشدند و مویرگهای پلکهای سنگینِ کاراکتر آندرئا را در برابر ما قرار میدادند.
حتی بازی زمانی و نسلیِ کارگردان نیز بهخوبی از طریق نور روز در گذشته و معماری مدرن و مملو از سایهروشنها در زمان حال، چشم مخاطب را نوازش میدهد. آقای کالرو از تصویرهای درون تصاویر دیگر نهایت بهره را برای قوام دادن به فرم بصری خود برده است.
بهطور مثال به مکالمههای تصویری آندرئا و پائو توجه کنید. کارگردان اجازه میدهد رفلهی تصویر آندرئا روی صفحهی لپتاپ و تصویر پائو، دیزالوی ممتد بسازد. او حتی از عمق میدان و حضور چارچوبهای دری که در پس آنها تاریکیست، همچون تعلیق هراسآور خود استفاده کرده است.
اما با این وجود، کارگردان در دنیایی که آقای میچل در فیلم دنبالت میکنه ساخت، ناتوان است. بهنوعی میتوان اینگونه گفت که روایت آقای کالرو در کلیت خود خوب لگد نخورده است. او بهخوبی داستانی وسیع را از دلهرههای هر روز زنها به مخاطب ارائه میدهد، اما در نهایت قادر نیست مخاطب را درون بازی خود نگاه دارد.
آقای کالرو در فیلم شیون بیش از آنکه مخاطب را درگیر پایانی کاملاً فرمالیستی از جنس فیلم آقای میچل کند، با انقلابی سانتیمانتالیستی و آغوشهای چندنفره، داستان را در بروکسل میبندد. این حسرتیست که در پایان فیلم شیون مخاطب را درگیر میکند.



