نام انگلیسی: Anemone
نام فارسی: فیلم شقایق
محصول: ۲۰۲۵– بریتانیا، ایالات متحده
ژانر: درام
ردهی سنی: ۱۳+
امتیاز: ۲ از ۴
یکی از خبرهای خوب امسال، بازگشت «دنیل دیلوئیس» به قاب سینما بود؛ بازگشتی نمادین در نخستین تجربهی بلند سینمایی پسرش، «رنن دیلوئیس». در فیلم شقایق، رنن تلاش دارد مخاطب را با زندگی مردی روبهرو کند که پس از فروپاشی روانی، از میان مردم به دل جنگلی انبوه پناه برده است.
فیلم شقایق با نقاشیهایی نائیو و کودکانه روی مقوا آغاز میشود که با پن به راست، تظاهرات معترضان ایرلندی، درگیری با ارتش بریتانیا، مسلحشدن و نهایتاً بمبگذاریها را به تصویر میکشد.
پس از این افتتاحیه و موسیقی زیبایی که بر آن نشسته، وارد دو سوی زندگی شخصیتها میشویم: نسا و برایان در شهر، و «ری» در دل جنگل. کارگردان از ابتدا قصد ندارد ساختار خانواده را برای مخاطب روشن کند، و همین تعلیق خودخواسته، به روایت رنگی خاص میبخشد.
«جم» برادر ری، عمو و پدرخواندهی برایان است، و نسا همسر سابق ری و کنونی جم. برایان، بیست سال پیش پس از حادثهای در ارتش، دچار فروپاشی روانی شده و نسای باردار را رها کرده و به جنگل پناه برده است.
فیلم شقایق در برههای از زندگی این خانواده روایت میشود که برایان، در دفاع از پدر نادیده و تهمتی که به او زدهاند، با جوانی دیگر درگیر شده و او را بهشدت زخمی کرده است.
رنن دیلوئیس در فیلم شقایق تلاش دارد از یکسو زندگی پررنج ری – از خشونت پدر الکلی تا تجاوز کشیش – را تصویر کند، و از سوی دیگر، فقدان ناگهانی او را در زندگی نسا، جم و برایان طی این بیست سال به نمایش بگذارد.
قرار است اعضای خانواده یکبار برای همیشه در برابر یکدیگر قرار بگیرند و جسارت صحبت دربارهی نقاط تاریک زندگیشان را پیدا کنند. اما کارگردان جوان در شکلدادن به این فرم روایی ناکام مانده است.
شخصیتپردازیها ناقصاند و اگر برای لحظهای ری را از روایت حذف کنیم، تنها چیزی که باقی میماند، سرگردانی بازیگران و تیپسازیهای گنگ از شخصیتهایی است که بهدرستی شکل نگرفتهاند. بازیگران اثر همگی قابل اعتنا هستند، اما بازیگر زمانی میتواند در کالبد کاراکتر فرو رود که کارگردان شخصیت را بهدرستی پرداخته باشد.
حال اگر همهی شخصیتها را حذف کنیم و فقط ری باقی بماند، آنچه میبینیم یک کارگاه رایگان بازیگری توسط دنیل دیلوئیس در فیلم فرزندش است. کمال بازیگری او در پلانبهپلان فیلم مشهود است.
به دو نقطهی کلیدی اشاره میکنم: نخست، لحظهای که جم به نزدیکی کلبه میرسد و ری برای محافظت از خود تبری برمیدارد. مدیومشات از دست دیلوئیس که دستهی تبر را گرفته، مانور انگشتانش را بهخوبی نشان میدهد.
او تنها با انگشتانش بازی میکند؛ بدون اغراق، بدون حرکت اضافی. این بازیگری خالص است. دوم، در دقیقهی ۹۴ و هنگام اعتراف ری، به نگاه خیرهی دیلوئیس به نقطهای بیرون از قاب توجه کنید.
گویی تمام آن محنت را زیسته است. اشکها، هقهقها و امتناع از ترحم برادر، همه در زمان درست اتفاق میافتند. این نقشآفرینی بینقص، در کنار موسیقی الکترونیک که در لحظات مناسب وارد میشود، باعث شده با روایتی متوسط اما قابلتأمل مواجه شویم.
هرچند فیلم شقایق در مجموع از انسجام کافی برخوردار نیست، اما باید به این فیلمساز جوان امیدوار بود. در دو نقطه از فیلم شقایق نشان میدهد که با تدوین دقیق و جایگذاری درست دوربین، میتواند روایت را به تعلیق و یکپارچگی برساند.



