نام انگلیسی: Keeper
نام فارسی: فیلم زن زندگی
محصول: ۲۰۲۵ – کشور ایالات متحده
ژانر: جنایی، دلهره
ردهی سنی: ۱۵+
امتیاز: ۲ از ۴
«آز پرکینز» خیلی زودتر از چیزی که فکر میکردیم در سینمای دلهره به ثمر نشسته است. طی یک سال اخیر دو فیلم لنگدراز و فیلم میمون را از این کارگردان مرور کردیم و حال به سومین اثر او با نام فیلم زن زندگی رسیدهایم. روایت آقای پرکینز اگر فیلم آهوی زخمی وجود نداشت، تبدیل به یکی از آثار دالانی سینمای دلهره در سال ۲۰۲۵ میشد.
تراویس استیونز در فیلم «آهوی زخمی» مخاطب را درگیر زندگی زنی میکند که اسیر قاتلی سریالی میشود و در نهایت از طریق خواهران انتقام و در انتزاعی ذهنی این قاتل را اسیر دوزخ میکند. حال روایت فیلم زن زندگی آقای پرکینز نیز قرار است همچون داستان استیونز مخاطب را در برابر زنی با نام «لیز» قرار دهد که همراه «مالکوم» به کلبهای جنگلی برای گذراندن آخر هفته میرود.
تفاوت افتتاحیهی آقای پرکینز با فیلم آقای استیونز در این است که ما را بهیکباره به درون خود میکشد و دنیایی بیرون از مسیر جنگلی تا کلبه را نشان نمیدهد. دوربین آقای پرکینز بدون ورود به زندگی هر کدام از این کاراکترها، مخاطب را درگیر جشن یکسالگی رابطهی آنها میکند و از این طریق در طول روایت اطلاعاتی را دربارهی دنیای لیز و مالکوم به ما میدهد.
این ورود یکباره از آن جهت است که کارگردان سعی دارد در طول پردهی اول و دوم دائم تعلیق ایجاد کند. زمانی که به پردهی سوم فیلم زن زندگی میرسیم، عملاً با دلهرهای فولکلور مواجه میشویم که مالکوم و درن در آن همچون موجوداتی نفرینشده دائم در حال تغذیه هستند. در همین نقطه روایت فیلم زن زندگی آقای استیونز از آقای پرکینز سبقت میگیرد.
آقای پرکینز در این داستان فرصت بسیار خوبی داشت که مخاطب را همچون فیلم «آهوی زخمی» با گسترهای از تلفیق المانهای هنری و تعلیقهای ترسناک مواجه کند.
او حتی میتوانست گذشته را از طریق دیوارهای این کلبهی مدرن به روی کاراکتر لیز بیاورد. اما این اتفاق رخ نمیدهد و آقای پرکینز دائم با بچگانی که در جایی بالای این سقف بسیار بلند پنهان شدهاند بازی میکند. بهنوعی میتوان اینگونه گفت که تعلیقهای او عاری از هر وحشتی است. در نتیجه زیبایی فرم بصری روایتش تحت تأثیر فرم انسجامنیافتهی روایت میشود.
آقای استیونز در فیلم «آهوی زخمی» میدانست که چه میخواهد و روایت را در همان مسیر پیش برد؛ زنی دچار ترومای حاصل از گذشتهای با مردی آزارگر که اسیر مرد آزارگر دیگری افتاده و حال با کمک انبوهی از زنان کشتهشده به درون انتزاعی انتقامی به قدمت افسانههای بشری میرود.
اما در فیلم زن زندگی آقای پرکینز این مسیر گم میشود. مخاطب در طول روایت دائم سعی دارد اکنون لیز را به جایی در گذشتهی او وصل کند یا حتی آن زن کشتهشده در چند قرن پیش که لیز چهرهای شبیه او دارد تعریفی خاص پیدا کند.
اما آقای پرکینز دائم از طریق برخی دیالوگهای مالکوم و نشئگیهای حاصل از خوردن آن کیک، جستهوگریخته مخاطب را با حسادتی کودکانه در گذشتهی مالکوم و درن مواجه میکند.
باید گفت حتی این حسادت نیز پشتوانهی روایی خوبی ندارد. در نتیجه مقولهی انتقام در کالبد زیبای تلفیقشده با زنان کشتهشده توسط مالکوم و درن که طعمهی جوانی پایدار این دو مرد بودهاند، نامتناسب است. بهنوعی با زبانی سادهتر باید گفت که فیلم زن زندگی آقای پرکینز نگفتههای منفعل زیادی دارد و در این قابها قادر نیست قرینهای روایی برای آن ناگفتهها ایجاد کند.



