نام انگلیسی: Prisoners
نام فارسی: فیلم زندانیان
محصول: ۲۰۱۳ – ایالات متحده
ژانر: جنایی، هیجانانگیز
ردهی سنی: ۱۵+
امتیاز: ۳ از ۴
در مرور «تلماسه ۱ و تلماسه 2 و همچنین فیلم شعلههای آتش، از دنیای فیلمسازی «دنی ویلنوو» نوشتیم. اما در آخرین گذر به دنیای او اشاره کردیم که در نخستین مواجهه با آثار پیش از ۲۰۲۰ این کارگردان، وارد سه اثر خواهیم شد. دومین اثری که انتخاب کردیم، «زندانیان» است. آقای ویلنوو در فیلم زندانیان بار دیگر وارد دنیای جنایت و تعلیقهای پس از آن شده و سعی دارد مخاطب را در ضربآهنگی ملایم به تقابلی خونین بکشاند.
شاید مهمترین بخشی که در فیلم زندانیان، کل روایت را ساختاربندی میکند، همان پردهی اول است. شروع روایت کاملاً همچون «شکار» و با صحنهی شکار گوزن آغاز میشود. در ادامهی این صحنه، حتی شاهد تحسین پدر از پسر هستیم.
تفاوت فیلم زندانیان با ساختار فیلم شکار و روابط پدر و فرزند در این است که آقای ویلنوو از این همراهی، بهدنبال تصویر کردن چهرهای کاملاً مذهبی و در عین حال مصمم از کاراکتر «کلر» است.
پس از آن، برشها قرار نیست مخاطب را به درون ضربآهنگی بالاتر از آنچه چشمانمان عادت کردهاند، ببرند. ویلنوو دو خانواده را در برابر چشم ما قرار میدهد: ابتدا خانوادهی کلر که شامل همسر، پسر نوجوان و دختر خردسال است.
آنها روابطی صمیمانه با همسایهی روبهروییشان دارند؛ فرانکلین و ننسی بههمراه دو دختر نوجوان و کودک. ویلنوو این دو خانواده را در مهمانی شام شکرگزاری گرد هم میآورد و کمکم روایت را آمادهی ورود به تعلیقی مدام میکند؛ تعلیقی که از نخستین پلان بیرون از خانه و بازگشت به درون آغاز میشود و تا پایان فیلم زندانیان ادامه دارد.
تعلیق در آثار ویلنوو چندان وابسته به تصمیم کاراکترها نیست. او برای تزریق تعلیق بیشتر، مخاطب را چند گام جلوتر از شخصیتها نگاه میدارد. این کار از طریق چند نشانهی اختصاصی برای مخاطب انجام میشود: گردنبند هزارتو در زیرزمین کشیش.
نخستین شات از درون کمپر هنگام مهمانی، دومین شات از الکس درون همان کمپر هنگام دستگیری، و در نهایت نشانههایی که عملاً روایت را پیرو فیلم تعقیبکننده نشان میدهند.
به شخصیتپردازی ابتدایی الکس دقت کنید؛ او چگونه وامگرفته از کاراکتر «یونگ-مین» است. آن شرارت ابتدایی در تقابل با کلر، مخاطب را به این باور میرساند که قرار است همهی کاراکترها در چندصد متری محل اختفای کودکان، در حال بازی در هزارتوی الکس باشند.
اما کارگردان کانادایی سعی دارد پردهی دوم را از درون پیلهی تعلیقهای انفجاری «تعقیبکننده» بیرون بکشد و وارد همان غبار زمان و کلیشهها شود. پس از آخرین خندهی شیطانی الکس خطاب به کلر، بند ارتباط مخاطب با نشانهها قطع میشود. ویلنوو دیگر آنسوی ماجرا را به تصویر نمیکشد و سعی دارد آن را به بخشی از تعلیق بدل کند.
در عوض، روایت موازی از دو مسیر شخصیتی کلر و بازرس، مخاطب را سرگرم تلاش این دو برای رسیدن به یک سرنخ میکند. شخصیتهای او در فیلم زندانیان، زمینیتر از نمونههای مشابه در آثار دیگر به چشم میآیند.
اما پس از شجاعت پردهی اول و شروع احتیاطهای پردهی دوم، برخی نقاط روایت گاهی به مرز باریک بیمنطقی میرسند؛ بهویژه سکانسهای مربوط به پیداشدن جوی پس از چند روز. با این حال، این رشتهی نازک منطق در لحظهای پاره نمیشود، چرا که احتیاط و تقدیرپذیری موجود در خانوادهی فرانکلین طی پردهی اول و بخشی از پردهی دوم تصویر شده است.
فیلم زندانیان اثریست که هر مخاطبی را وارد دالان تعلیق نرم کارگردان میکند. اما زمانی که آن را با روایت کاملی همچون «تعقیبکننده» در سال ۲۰۰۸ مقایسه میکنیم، گویی انتظار بالاتری از ویلنوو داریم. او با در اختیار داشتن ستارههایی منعطف در نقشپذیری، همچون وایولا دیویس و دیگران، میتوانست مخاطب را بیشتر درگیر کاراکترهایی مانند ننسی کند.
اما ویلنوو از همان ابتدا تصمیم خود را گرفته و سعی دارد مخاطب را وارد دوگانهی بازرس و کلر کند. در نتیجه، دیگر کاراکترها تبدیل به گلدانهایی در میزانسنهای مختلف کارگردان میشوند. ویلنوو گویی حتی این ضعف را نیز دیده و با آگاهی کامل، از طریق جزیرههای تعلیقی و روایی و حتی خردهروایتهایی جدا، مخاطب را به درون پازلی میبرد که چند دقیقه زودتر از کاراکترهای اصلی موفق به حل آن میشود.



