نام انگلیسی: Meat Kills
نام فارسی: فیلم روز گوشت
محصول: ۲۰۲۵ – کشور هلند
ژانر: درام
ردهی سنی: ۱۶+
امتیاز: ۲ از ۴
اثر جدید آقای «مارتین اسمیتس» فیلم روز گوشت میتوانست یکی از آن دست دلهرههای جسمی یا حتی اسپلترهای اروپایی در باب عصر جدید این قاره باشد. اما مشکل فیلم روز گوشت در آن است که گویی کارگردان از اکستریمکردن محتوا میترسد و بههمین منظور نقش کدخدا را میان کاراکترها بازی میکند.
فیلم روز گوشت بهسرعت، از طریق دوربین تلفن همراه کاراکتر «میرته»، در یک کشتارگاه خوک آغاز میشود. او بهسرعت توسط پسران صاحب این کشتارگاه شناسایی شده و در نهایت دستگیر میشود.
متأسفانه ورود آقای اسمیتس به دنیای روایتش کمی لخت است و بههمین سبب شاید بسیاری از مخاطبان این عریانی را تحمل نکنند. این مشکل را باید در نوع تدوین برداشتهای گرفتهشده توسط کارگردان جستوجو کرد.
جایی که آقای اسمیتس میتوانست از همان دست شاتهای پایانی خود بهره ببرد و بهجای مدیومشاتها و کلوزآپها، از طریق دوربین روی دست، مخاطب را کمی در برابر نماهایی نرم قرار دهد.
اما این اتفاق رخ نمیدهد و مسیر میرته بهسمت گروهی از گیاهخواران افراطی که مخالف استفاده از گوشت کشتارگاهی هستند تغییر میکند. آقای اسمیتس در اینجا نیز مخاطب را تنها میگذارد و از طریق دیالوگهای حاوی نتیجهگیریها، ورود به دنیای این افراد را نیز ممنوع میکند. گویی درون روایت آقای اسمیتس باید از مسیری که او میخواهد عبور کنیم و در نتیجه، فیلم در بازی مقابل ما قرار ندارد.
اما روایت اصلی فیلم روز گوشت از زمانی آغاز میشود که این گروه برای آزاد کردن خوکها وارد آن کشتارگاه میشوند. در اینجا بهوضوح میتوان تواناییهای تکنیکی و فرمی کارگردان را مشاهده کرد و افسوس خورد که چرا پردهی اول روایت فیلم روز گوشت اینقدر عریان و خالی بوده است.
شاید بسیاری از مخاطبان فیلم روز گوشت در میانههای پردهی اول از تماشای آن صرفنظر کرده باشند و وارد دنیای پردهی دوم نشوند؛ پردهای که عملاً فیلم دیگری را در برابر چشم مخاطب قرار میدهد.
آقای اسمیتس در این پرده دست به یکی از همان افراطهای خاص اروپایی میزند و کاراکترها را نه در رفتوبرگشتهایی هدفمند، بلکه از طریق سرگردانی میان راهروهای این کشتارگاه، وادار به تقابلهایی از سر تصادف و اجبار میکند.
آقای اسمیتس در پردهی دوم روایت خود تسلط عجیبی روی این تقابلها دارد و کاراکترها در هر کدام از این برخوردها واقعاً هدفی از پیش تعیینشده ندارند و صرفاً از طریق محرکهای ناگهانی دست به اقدامات افراطی میزنند. داستان در پردهی دوم آنقدر روان و وابسته به ژانر است که درونمایه هم به همان نسبت تحت تأثیر قرار میگیرد.
شاید روی خوش نشان ندادن مطبوعات سینمایی اروپا به چنین اثری، ریشهای به بلندای پردهی دوم و سوم فیلم داشته باشد؛ جایی که کارگردان شرور داستان را نه صاحب کشتارگاه، بلکه فکر افراطی نهفته در این دست گروههای بیپایه و اصول میپندارد و مخاطب را وارد تقابل فردگرایانهی پردهی سوم میکند.
آقای اسمیتس در پردهی سوم داستان را از تکوتا نمیاندازد و تا لحظهی سپیدهدم، که آن نماهای پر از کانتراست قابل اعتنا را میگیرد، چیزی با نام سکون وجود ندارد. در نتیجه، مخاطب نیز بهیکباره در داستان دچار افت ناگهانی نمیشود و با پلاتآرمور هدفمند کارگردان حول کاراکتر میرته، بهسوی خروجی نهایی روایت میرود.
آنچه در فیلم روز گوشت باز هم مشکل ایجاد میکند، وابستهبودن اکتها به میزانسن سخت کارگردان است. بههمین سبب است که آخرین خونپاشی روایت، اکت مناسبی از سوی بازیگر نوجوان ندارد؛ قابهایی بهشدت تمیز، اما با اکتی بهشدت تصنعی، تحت فرمان و خارج از قوهی خودکار مدنظر سینماتوگرافی برسونی در سینما.



