نام انگلیسی: Eenie Meanie
نام فارسی: فیلم اینی شیطونه
محصول: ۲۰۲۵ – ایالات متحده
ژانر: اکشن، ماجراجویی، هیجانانگیز
ردهی سنی: ۱۵+
امتیاز: ۳ از ۴
مصطفی ملکی
برخی رخدادهای نجومی مانند خسوف و کسوف در زمانی مشخص و طبق حرکت مشخص زمین، ماه و خورشید رخ میدهند. اگر این رخدادهای دقیق را به درون روایتهای سینمایی بیارویم.
باید آن را اینگونه معنا کرد که در یک اثر سینمایی گاه کارگردان، روایتی که نوشته و پرداخته، انتخاب بازیگران و بازی آن بازیگران در فیلم اینی شیطونه بهخصوص همچون یک رخداد نجومی منحصربهفرد میشود.
بهطور مثال اگر همین گروه در روایتی دیگر یا با کارگردانی متفاوت و حتی با دستیار صدای دیگری حضور داشتند، شاید حتی مخاطب آسانگیر سینما هم رغبتی برای تماشای چنین اثری نداشت. اولین فیلم بلند داستانی آقای «شان سیمونز» فیلم اینی شیطونه دقیقاً چنین خصوصیتی را دارد.
داستان فیلم اینی شیطونه با افتتاحیهای در سال ۲۰۰۷ آغاز میشود که طی آن کاراکتر «ایدی» در ۱۴ سالگی مجبور به رانندگی با ماشینی است که مادر و پدرش در صندلی پشت آن نشستهاند. اولین افههای تکنیکی و خوشفرم کارگردان درست از همین سکانس آغاز میشود.
جایی که در نقطهاوج یک سکانس با برشی مستقیم، سریع و غیرقابل بازگشت مواجه میشویم. آقای سیمونز در روایت خود سه بار از این برشها بهره میبرد و در هر سهنقطه مخاطب در نقطهاوج یک سکانس قرار دارد.
زمانی که این سه برش را در کنار یکدیگر قرار میدهیم و در طول روایت نیز کارگردان از هرگونه فلشبک چندینسالهای خودداری میکند به این نتیجه میرسیم که کل روایت در خدمت کاراکتر «ایدی» است که برای رهایی از این گذشتهی سیاه (از تجاوز و دستبهدست شدن میان خانوادهها تا رانندگی برای یک گروه گنگستر) دست به هر کاری میزند.
۱۴ سال پس از آن رخدادهای افتتاحیه، حال ایدی در زندگی جدید خود کارمند بانک است و در دانشگاه تحصیل میکند. شاید تنها مشکل روایت همین پرداخت دنیای پیرامون ایدی معمولی است که کارگردان خیلی فهرستگونه از کنارش عبور میکند تا اولین مواجههی ایدی و جان را در برابر ما قرار دهد.
شاید اگر این عجله در کار نبود و دنیای سادهی ایدی رهاشده از گذشته سکانسهای بیشتری مهمان چشم مخاطب بود، اکنون در حال نوشتن در باب اثری کامل در دنیای هیجانانگیز و کمدی بودیم.
اما روایت آقای سیمونز از لحظهای وارد قالببندی کالت و ماندگار خود میشود که ایدی برای دادن خبری وارد آپارتمان جان میشود. قدرت برشها، بازی زیبا و در اوج «کرل گلاسمن» و «سامارا ویوینگ» ما را در برابر زوجی در سینما قرار میدهد که سالها بعد آنها را یکی از زوجهای موفق سینمایی بهیاد خواهیم آورد.
آنچه گلاسمن توسط کارگردان درون کاراکتر جان درک کرده است شخصیتی را پرداخت کرده که در جایی از زندگی خود دیگر قادر به همراهی با ایدی نیست. بهنوعی جان در جایی از زندگی خود نه قادر به پیشرفت بوده و نه حتی توانایی پذیرش سطح خود را دارد و این عدم پذیرش او را تبدیل به بازندهای تمامعیار در هر زمینهای کرده است.
حال روایت قرار است این کاراکتر را بار دیگر مقابل چشم ایدی قرار دهد؛ دختر جوانی که اکنون زندگی خود را مدیون فداکاریهای گذشتهی جانی است. این تقابل و در عین حال تناقض عاشقانه و ابزورد باعث شکل گرفتن روایت میشود که تا آخرین شات خود مخاطب را وارد لایهلایهی زندگی این کاراکترها میکند.
باید گفت فیلم اینی شیطونه برای بازیگری چون سامارا ویوینگ موفقیتی بسیار بزرگ محسوب میشود و زمانی که در مقام قیاس برآییم بهراحتی میتوان اینگونه گفت که هیچ بازیگری ایدی را همچون او بازی نخواهد کرد.