صفحه اصلی > نقد فیلم : نقد و بررسی داستان فیلم می دسامبر
ads

نقد و بررسی داستان فیلم می دسامبر

داستان فیلم می دسامبر

داستان فیلم می دسامبر، یک فیلم خسته کننده، مصنوعی و شکسته است. رمان ورنجی ناپایدار، ساده و غیر دراماتیک است و حتی یک لحظه هم نمی تواند احساس کند. می دسامبر داستان الیزابت، یک “ستاره سینما” است که با خانواده ای نامناسب زندگی می کند تا از پیشینه خانواده اش مطلع شود و بهتر در این فیلم ایفای نقش کند. رئیس خانواده جو 20 سال از همسرش گریس کوچکتر است و رابطه آنها در گذشته باعث جنجال های عمومی زیادی شده است.

آنچه در فیلم می بینید، داستانی غیر سینمایی با انبوه قسمت های پراکنده و نامرتبط است.

داستان فیلم می دسامبر

داستان فیلم می دسامبر‌

سناریو بسیار پر هرج و مرج است و مراحل روشنی تعریف نشده است. بنابراین رابطه بین شخصیت ها مشخص نمی شود. طرح اصلی “به نظر می رسد” تلاش الیزابت برای تعیین جایگاه خود در رابطه جو و گریس است که در آن بیشتر شبیه کارآگاهی است که در حال تحقیق در مورد یک جنایت است تا مصاحبه با افراد درگیر در رابطه جو و گریس.

بازیگری که نقش خود را بازسازی می کند شخصیت هایی که هیچ کنش دراماتیکی در روایت ندارند و فقط به صورت دیالوگ صحبت می کنند مانند یک نمایش رادیویی ناپدید می شوند. گویی فیلمساز قصد خود را از زبان خود به مخاطبان منتقل می کند، گاهی تا یک سوم آخر فیلم ، هیچ زندگی شخصی بین شخصیت ها وجود ندارد، منطقی نیست که الیزابت دائماً در خانه، محل کار، خیابان و غیره باشد. ما نمی دانیم چرا جو و گریس با وجود مخالفت شدیدشان مجبور به ساخت فیلمی درباره گذشته خود شدند.

چه کسی پیام های خصوصی جو را دریافت می کند؟ ما نمی دانیم! چرا گریس در پایان فیلم با اسلحه به جنگل می رود؟ مشخص نشده! نقش کودکان در روایت چیست؟ پوچ است! الیزابت که دوست الیزابت بود کیست و چرا الیزابت به او خیانت می کند؟ باید فکر کنیم! چه کسی (الف) آن جعبه های زباله را می فرستد؟ مهم نیست!

review may december

سوالات بی پاسخ زیادی از این دست در فیلم وجود دارد که همه آنها به فیلمنامه ای که وجود ندارد بازمی گردد. تنها چیزی که فیلمساز در فیلم بر آن تاکید دارد، رابطه فرویدی جو و گریس است که قوانین و محدودیت های سختی دارد و صدای گریس هوید انتقاد می کند. رابطه جو و الیزابت نیز کم رنگ و در نتیجه مرموز است.

نقد فیلم The Killer | پایان دیوید فینچر؟
بیشتر بخوانید

تقابل خانواده گریس در گذشته و حال در صحنه رستوران می توانست یک شگفتی و نقطه عطف در تاریخ باشد، اما به بدترین شکل ممکن انجام شد. حتی نمی خواهیم باور کنیم که الیزابت یک هنرپیشه معروف است، زیرا جدا از واکنش عوامل فیلم در مصاحبه با وکیل، هیچ مدرکی دال بر شهرت الیزابت وجود ندارد.

از نظر کارگردان هم طرفدار یک کار بدوی هستیم. البته با چنین فیلمنامه ضعیفی نمی توان اثری دراماتیک خلق کرد. بنابراین صحبت از میزانسن و دکوپاژ و مجلس محلی دست اعراب نیست. از این نظر کارگردانی بدون کارگردانی و پردازش نشده به این معناست که لحظه ای از احساس در فیلم وجود ندارد.

صدای گل درشت گاهی غیر قابل تحمل است. این نشان می دهد که سازنده می خواسته با موسیقی کاستی های فیلم را بپوشاند که بسیار انجام می دهد. وقتی نقش‌ها در فیلمنامه منسجم نباشد، ابتکار بازیگر – صرف نظر از توانایی‌های شخصی – هیچ تأثیری در درام نخواهد داشت.

آنچه در اردیبهشت و آذر به نمایش در می آید، بازی های خسته کننده و کم رنگ بازیگران است. وقتی نقش الیزابت را بازی می کنیم، شیدایی می بینیم که ربطی به شخصیتی که بازی می شود ندارد. گریه زیاد در گریس نیز دافعه ایجاد می کند.

جو که در مقابل همسر، فرزندان، پدر و معشوقه‌اش بازی می‌کند، به‌عنوان هر چیزی به جز یک مرد خانواده شناخته می‌شود. بچه ها چه باشند و چه نباشند در فیلم هیچ تاثیری ندارند. در حالت ایده آل، می دسامبر می توانست از طریق مثلث عشقی الیزابت، جو و گریس به درامی قوی تبدیل شود که نویسنده را ملزم به انحراف از کلیشه های مرسوم می کرد. درام بیمارگونه درباره هویت یک خانواده که در چارچوب یک رابطه غیرطبیعی شکل گرفته است.

الیزابت می توانست مستندی باشد که می خواست پاسخ جو و گریس به جنجال های عمومی گذشته آنها را در فیلمشان منعکس کند. به این ترتیب، وضعیت همذات پنداری با هر دو شخصیت ˍ جو و گریس ˍ از دیدگاه الیزابت به وجود آمد. آنچه در ماه می دسامبر می بینیم، روایتی غیر سینمایی و خسته کننده درباره ایده ای است که همه عوامل تولید نتوانسته اند روی آن کار کنند.

نقد فیلم ولنتاین غمگین 2010
بیشتر بخوانید

 

امیدواریم از داستان فیلم می دسامبر لذت برده باشید و اگر مورد پسند شما بود مجله بامدادی ها را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.

دیدگاهتان را بنویسید

19 − 3 =