نام انگلیسی: It Was Just an Accident
نام فارسی: فیلم یک تصادف ساده
محصول: ۲۰۲۵ – ایران
ژانر: درام
ردهی سنی: ۱۴+
در مرور فیلم «خرسی نیست» از ورود «جعفر پناهی» به قصهگویی داستانمحور نوشتیم. او طی چند دهه در سینمای مستقل ایران دائم درون حبابی میزیست که فیلمساز درون آن سعی دارد مخاطب را بیپرده و عریان در برابر مشکلات و معضلات اجتماعی قرار دهد. پناهی اما در دههی ۲۰۱۰ عملاً بهسبب محدودیتهای پیشروی خود سعی در آوانگارد کردن این رویکرد داشت که باید گفت حداقل بدون خواست قلبی خودش فیلمهایی ضدروایت ارائه داد.
اما پس از فیلم «جاده خاکی» که اولین تجربهی سینمایی «پناه پناهی» محسوب میشد، گویی پناهی پدر نیز قصه را در آغوش گرفته و همان محتوای شعارمحور آثار قبلی را در ساختاری روایتمحور و صد البته دارای فرم تصویر میکند. نوبت به اثر جدید این کارگردان با نام «یک تصادف ساده» رسیده است که برای دومینبار ایران را به نخل طلای کن رساند.
پناهی در فیلم یک تصادف ساده همان فیلمساز سابق است، اما اینبار بهراحتی و نرمی قصه میگوید. داستان او گویی با ادای دینی به فیلم اول پسرش آغاز میشود؛ پدر و مادری در ماشین بههمراه فرزندشان که روی صندلی پشت نشسته است در حال پیمودن مسیری در شب هستند. موسیقی بهدرخواست دخترک بلند میشود و همان حس و زاویهدوربین «جاده خاکی» در سکانس پایانی به مخاطب دست میدهد.
ناگهان ماشین پس از برخورد به چیزی یا کسی در جاده متوقف میشود؛ همان تصادف سادهای که قرار است کل روایت را به خود مشغول کند. آنچه در میان دیالوگهای این سکانس شاهد هستیم همان سادگی مورد انتظار از مکالمهی بین اعضای یک خانواده است. پناهی در این سکانس ابتدایی تسلط بر دیالوگنویسی و کنش و واکنش بین بازیگران درون قاب را نشان میدهد و صد البته مخاطب را امیدوار به تماشای داستان خود میکند.
فیلم یک تصادف ساده آقای پناهی حول چهار زندانی سیاسی سابق و یک بازجو میچرخد. او در دنیای روایت خود اینبار چهار زندانی سابق را در مقام بازجو مقابل این مرد قرار داده و در هر گام آنها را با چندراهیهای اخلاقی مواجه میکند. رویکرد قابلاحترام جعفر پناهی در این اثر بازی دادن به مخاطبیست که رخدادهای فیلم را مشاهده میکند. گویی در برابر هر کدام از این چندراهیها مخاطب نیز وارد بازی وحید، شیوا، گلی و حمید میشود.
او داستان را بهخوبی میان این چند تن خرد میکند. آقای پناهی در اثر جدید خود از شعارزدگی روایتهای قبل از ۲۰۲۰ و سانتیمانتالیسم موجود در آنها دور شده و عملاً در حال قصهگفتن است. دنیای فیلم جدید او از درون رئالیسمی اجتماعی به درون داستانی سینمایی با رخدادها و تعلیقهای سینمایی میرود.
پس از دیدن فیلم یک تصادف ساده میتوان گفت که کارگردانی مانند پناهی هم از دنیای بیناژانری میتواند بهره ببرد. داستان او در دقیقهی ۵۸ و از طریق یک های-انگل از بالای ساختمانی بلند، کمدی-ابزوردی کاملاً ایرانی را به درون روایت خود تزریق میکند و این مسیر را تا قبل از سکانس درخت ادامه میدهد.
این انتقال ژانری در روایت آقای پناهی باعث لذتبخشتر شدن تماشای فیلم او میشود. در این میان نباید از نقشخوانی خوب بازیگرانی غافل شد که هر کدام از این کاراکترها را بهخوبی پذیرفتهاند. آقای پناهی نیز در مقابل، با چشمپوشی از گرفتن برداشتهای بیشتر در پلانهای مختلف، باعث نزدیکتر شدن این کاراکترها به مردمان عادی در کوچهوبازار شده است.
داستان آقای جعفر پناهی روایتی اصیل از جنس دنیای خود این کارگردان است؛ اما با این تفاوت که او دیگر قصد قصهگفتن دارد و همین باعث پذیرفته شدن بیشتر اثر او در نظر گسترهی وسیعتری از مخاطبان سینما خواهد شد. این فیلم زبانی جهانی دارد و نه صرفاً محدود به ساختار شهری و اجتماعی ایران. کاراکترهای درون فیلم برای مخاطب شرقی و غربی مابهازای بیرونی در همان جامعه را دارند؛ همانگونه که یک ایرانی شیوا، وحید، گلی و حمید را هر روز در گوشهوکنار شاهد است.
آنها بخشی از شهروندان مطالبهگری بودهاند که حال هر کدام با ترومای حبس به زندگی عادی بازگشتهاند و سعی دارند بار دیگر همچون انسانی عادی در دنیای پیرامون خود زیست کنند. اما این ترومای در حال فراموشی یا پنهانشده، با شنیدهشدن نامی، صدای آشنای گامبرداشتنی یا حتی لحنی خاص و تکرار کلمهای مشخص، بهیکباره همچون بمب درون ذهن این شخصیتها منفجر میشود. فیلم جدید آقای پناهی فعال شدن این تروما را تصویر میکند. فیلم آقای پناهی را، فارغ از نگرش سیاسی او، باید تماشا کرد تا بدانیم ما هم میتوانیم در ایران با زبان جهانی سینما سخن بگوییم.

