نام انگلیسی: Cold Wallet
نام فارسی: فیلم کیف پول سرد (اصطلاحی در حوزهی رمز ارز که به کیفپولهایی اطلاق میشود که به اینترنت وصل نمیشوند)
محصول: ۲۰۲۵ – ایالات متحده
ژانر: هیجانانگیز
ردهی سنی: ۱۴+
امتیاز: ۲ از ۴
مصطفی ملکی
با حضور و همهگیری دنیای ارزهای دیجیتال ورود اصطلاحات مربوط به آنها در زندگی روزمره تبدیل به امری اجتنابناپذیر شده است. در سینما نیز طی یک دههی اخیر با انبوهی از آثار مواجه بودیم که درونمایههایاشان حول این بازار و اصطلاحات مربوط به آن شکل گرفته است. آقای «کاتر هودیرنی» در دومین اثر بلند داستانی خود فیلم کیف پول سرد و پس از ۱۰ سال قرار است مخاطب را به درون روایتی هیجانانگیز حول دنیای کریپتوکارنسی ببرد.
داستان فیلم کیف پول سرد با شادی و جشن گرفتن دو کاراکتر بیلی و دام آغاز میشود که در یک میکده در حال لذت بردن از سود حاصل از خرید ارزی دیجیتال با نام تولیپ هستند. در سکانس بعدی شاهد این هستیم که بیلی در روز کریسمس هدیهای برای دختر خود گرفته و آن را تقدیم او میکند.
اما او پدری مجرد است که همسرش پس از ۱۲ سال زندگی مشترک از او جدا شده و اکنون همراه همسر جدید خود در حال زندگی کردن است. کارگردان در همین ابتدای کار مخاطب را با موقعیتهایی کمدی مواجه میکند که قرار نیست در کالبد کاراکترها نفوذ کند و برعکس این مخاطب است که از شکل گرفتن آنها کمدی را دریافت میکند.
آقای هودیرنی در همان ابتدای مسیر و بدون اینکه قصد داشته باشد رابطهی بین کاراکتر بیلی و دنیای ارز دیجیتال را تبدیل به ۱۵ دقیقهی ابتدایی فیلم کیف پول سرد کند، خیلی سریع به سراغ اصل روایت میرود. تولیپ برای همیشه نابود میشود و این اتفاق مانند هر ارز دیجیتال دیگری که بهقول بازار کریپتو اسکم نام دارد در عرض چند ساعت رخ میدهد.
بیلی و دام مالباختهاند و حال نوبت به کاراکتر ایوا میرسد که خودنمایی کند. او به بیلی میگوید که خالق تولیپ را پیدا کرده و برعکس شایعات بازار که خبر از مرگ او میدادند، اکنون در همین شهر و در یک عمارت زندگی میکند. در نتیجه این سه آمادهی مأموریتی میشوند که قرار است طی یک شب تا صبح کل پردهی دوم را از آن خود کند.
کارگردان فضای فیلم کیف پول سرد را در زمستانی سرد پیش میبرد تا سردی حاصل از قابها به درون روابط نیز نفوذ کند. اما روایت او مطابق با تصادفهای ابزورد در آثار مشابه پیش نمیرود و همهچیز گویی از روی احتیاط پیش میرود. بهنوعی در فیلم کیف پول سرد همهی اهداف راحتالحلقوم بهدست میآیند و کارگردان نیز سعی میکند در همین دالان روایت را پیش ببرد.
این تصمیم باعث گرفته شدن جان فیلم کیف پول سرد میشود. زمانی که موسیقی اثر و قابهای خالی از کاراکترها درون این عمارت مخاطب را وارد تعلیقی قبل از رخدادی رازآلود میکند، کارگردان نیز وظیفه دارد تا این رازآلودگی را دامن بزند. اما آقای هودیرنی در جهتی عکس عمل میکند و مسیری موازی را برای پیشبرد روایت خود برمیگزیند؛ سیر رخدادهای تصادفی.
اما چه میشد اگر وسوسههای کاراکتر هگل آشوب را در روایت به نهایت خود میرساند؟ آقای هودرینی جلوی این آشوب و پارهشدن اعتمادها را میگیرد و همین سبب میشود که انبوهی از سکانسهای لایی و حاوی تعلیق در روایت زهرشان گرفته شود.
در هر حال فیلم کیف پول سرد از آن دست آثار هیجانانگیزی است که روی خط سادهی روایی خود مخاطب را سرگرم میکند و دوربین کارگردان هیچگاه در طول روایت قرار نیست چشم را آزار دهد. از سویی دیگر شخصیتپردازی خوب کارگردان و بازی خوب بازیگرانی چون رائول کاستیلو، ملونی دیاز، تونی کاوالرو و در نهایت جاش برنر بر جذابیت این اثر افزوده است.