نام انگلیسی: Some Rain Must Fall
نام فارسی: فیلم نرمهبارانی باید ببارد
محصول: ۲۰۲۴ – چین
ژانر: درام
ردهی سنی: ۱۵+
امتیاز: ۳ از ۴
مصطفی ملکی
برای به تصویر کشیدن ایستایی زندگی زاویهدیدهای مختلفی در میان فیلمسازان وجود داشته و دارد. اما این ایستایی خود معنایی متفاوت در ذهن هر هنرمندی دارد. در فیلم نرمهبارانی باید ببارد آقای «کیو یانگ» ایستایی کاراکتر اصلی از جنس همان انفعال پس از دستوپازدنهای مختلف است. انسان در برههای کم میآورد، میایستد و گویی نیازی به هیچ چیز نمیبیند.
او در این انفعال دچار نوستالژیهای گذشته میشود و حتی دیگر از کسی متنفر هم نیست. «ژو کای» در فیلم نرمهبارانی باید ببارد روی همین نقطه ایستاده است و مخاطب در این ایستایی وارد زندگی او میشود. پس قرار نیست با روایتی سینوسی و مملو از حفرهها مواجه شویم.
ورود مخاطب به فیلم نرمهبارانی باید ببارد با حادثهای است که کاملاً ناگهانی برای ژو رخ میدهد. دوربین ابتدا همراه او در ماشین است و سپس این کاراکتر را تا سالن ورزشی مدرسه همراهی میکند. در نمایی لانگ در سالن ورزشی «لینلین» را مشاهده میکنیم که با پسری دارای سیاهی در گونهی چپ خود صحبتی یکطرفه دارد. بار دیگر ژو در مرکز قاب قرار میگیرد.
او از تماس چشمی با دیگران و حتی فرصت ایجاد مکالمه دوری میکند تا اینکه توپی بهسوی او پرتاب میشود. عدهای نوجوان در بیرون از قاب کاملاً تمسخرآمیز فریاد میزنند که توپ را به درون زمین بفرست. ژو نیز گویی بهیکباره کنترل خود را از دست میدهد و توپ بسکتبال را بهسمت آنها پرتاب میکند. ناگهان همهمهای در سالن ایجاد میشود؛ توپ به پشت سر یک زن سالخورده خورده است. همین برخورد تصادفی بهیکباره مخاطب را درون زندگی ژو قرار میدهد.
آقای یانگ در فیلم نرمهبارانی باید ببارد سعی دارد زندگی را از منظر این زن به تماشا بنشیند؛ زنی که سکوت میکند، توان ادامهی هیچ بحثی را ندارد، گویی علاقهای در او باقی نمانده و در نهایت تلاش میکند نقاطی از گذشته را در ذهن خود روشن کند. ژو همانطور که غیرمستقیم برای دختر خود تعریف میکند، سالها پیش نوزادی را از دست داده و برای همیشه ترک خانه کرده است.
او عاشق مردی بوده که اکنون بار دیگر خلأ او را در زندگیاش حس میکند. ژو از اکنون خود بریده و سعی دارد با روشن کردن برخی شیرینیها و تلخیهای گذشته بهسوی آیندهای گام بردارد که خود را تنها و بدون هیچ مسئولیتی در جهان غوطهور کند. بههمین سبب است که اثر آقای یانگ ترکیبی از نماهای ساکن با دوربین ثابت است که ژو را در حال خیرهشدن به افقی نامحدود در انتزاع ذهنیاش تصویر میکند.
او حتی وارد کابوسهای ژو در بیداری نیز میشود و همهی این پلانها را با ترکیب نورپردازی گرم خود مقابل چشم مخاطب قرار میدهد. از سوی دیگر انتخاب بجای کارگردان در قاببندی آکادمیک باعث شده این قابهای ساکن مخاطب را بیشتر و بیشتر درگیر کاراکترها کند. حتی در لانگشاتهای شبانه نیز این قاببندی توجه مخاطب را به گسترهای که شاید برای توجه نیاز نباشد جلب نمیکند. خردهروایتهای کمککننده به شخصیتپردازی کاراکترها نیز گاهی بدون دیالوگ مخاطب را به درون بخشی دیگر از ذهن کاراکترها میبرد. آقای یانگ در فیلم نرمهبارانی باید ببارد خود در مینیمالیستیترین شکل ممکن مخاطب را درگیر زندگی زنی میکند که گامی آنسوی پوچی برداشته است.
زن میانسال فیلم نرمهبارانی باید ببارد حتی جانی برای پاسخ دادن به علاقهی اروتیک زن خدمتکار ندارد. او حتی در همبستری با همسر خود نیز گویی توان لذت بردن را نیز از دست داده است. در قابهای آقای یانگ با زنی مواجه هستیم که خودش هم نمیداند مسیر پیش رو چه برای او رقم خواهد زد، اما از این مطمئن است که اکنون چیزی برای او ندارد.
اینهمانی ژو و دخترش لینلین زمانی کامل میشود که دختر از بریدن برای مادر خود میگوید و اعتراف میکند در برهههایی دوست داشته به جایی فرار کند که دیگر دچار تشویش حاصل از مشاجرههای مادر و پدر نشود. دختر نوجوان و مادر میانسال گویی روی یک نقطه ایستادهاند و سکون دوربین در تصویر کردن این دو مهر تأییدی بر این از نفس افتادن است. دوربین آقای یانگ تشویش را زمانی با حرکت خود تصویر میکند که آن اتفاق و پیامدهای آن گهگداری روبهروی ژو قرار میگیرند. اما در کل داستان فیلم نرمهبارانی باید ببارد با ایستایی قابهایی مواجه میشویم که ژو را در سکون مصمم به فراری دوباره نشان میدهند؛ زنی که لذت و رنج را در کنار هم میخواهد.