نام انگلیسی: A Real Pain
نام فارسی: فیلم دردی واقعی
محصول: ۲۰۲۴ – ایالات متحده
ژانر: درام، کمدی
ردهی سنی: ۱۳+
امتیاز: ۱ از ۴
مصطفی ملکی
«جسی ایزنبرگ» در اثری که خود کارگردان آن است سعی دارد مخاطب را از طریق رابطهی بین دو پسرعمو به سفری برای خودشناسی و استحکام مجدد روابط ببرد. اما نه کمدی در این اثر در آمده و نه حتی ساختار درام بهگونهای شکل میگیرد که مخاطب از طریق آن گذشته و حال این دو کاراکتر را مقایسه کند و در نتیجه در ذهن خود به یک جمعبندی در باب این دو دنیای انسانی برسد. «بنجامین» و «دیوید» در سفری به لهستان سعی دارند با گذشتهای که خانوادهی آنها از آن شکل گرفته مواجه شوند.
چند صباحی از فوت مادربزرگ این دو میگذرد. دیوید متأهل است و همراه همسر و تکفرزند خود در نیویورک زندگی میکند. اما این بنجامین است که پس از فوت مادربزرگ دچار رنج فقدان شده است. حال دیوید تصمیم گرفته برای گذر بنجامین از این سوگ و وابستگیاش به مادربزرگ با او در این سفر همراه شود.
آنچه از ابتدا در این سفر شاهد هستیم نوعی کمدی لوس و بیقواره است که شاید اگر تبدیل به مستند میشد بسیار بهتر از یک درام قابل پذیرش بود. جسی ایزنبرگ و کیران کالکین قادر نیستند این دو کاراکتر را تبدیل به شخصیتهایی داستانی کنند. مخاطب از ابتدا تا انتهای روایت با این دو بازیگر همسفر است و نه دو کاراکتر بنجامین و دیوید.
نکتهای که در فیلم دردی واقعی بیش از هر چیزی آزاردهنده است همگام نبودن زمان فیلم و روایت مد نظر آقای ایزنبرگ است. گویی او زمان کم آورده و سعی دارد با برش و حذف و اضافه تا جایی که میتواند روایت ناقص خود را در ۸۵ دقیقه جای دهد. این سفر از همان ابتدا دچار نقصی ساختاری است.
دو پسرعمو که قرار است از طریق دیالوگگوییهای سریع جسی ایزنبرگ – که گویی در حال رقابت با امینم در ادای بیشترین کلمه در دقیقه است – این کمبود را جبران و انبوهی از اطلاعات به مخاطب منتقل شود. بعید است که خود آقای ایزنبرگ هم توان بار دیگر گوش فرا دادن به این دیالوگهای سریع را داشته باشد. او شکوفایی درونمایه را بهطور کامل وابسته به دیالوگهای رد و بدلشده بین دیوید و بنجامین کرده است. چند کاراکتر میانسال و جوان نیز در کنار آنها حضور دارند و بهنوعی قرار است بال و پر بیشتری به ماجرای بین این دو دهند.
در فیلم دردی واقعی تکلیف کارگردان با روایت مشخص نیست. آقای ایزنبرگ مخاطب را به سفری در اعماق تاریخ قرن بیستم میبرد و از طریق آن سعی دارد دو کاراکتر اصلی خود را دچار نوعی برونرفت از آن چه هستند کند.
اما این اتفاق رخ نمیدهد. اوج درگیری لفظی این دو با یکدیگر، حسادتهای پنهان و پیدای دیوید به بنجامین، تلاش بنجامین برای در دید بودن، آزارهای کلامی او در حضور دیگران، موقعیتها کمدیای که قرار است از طریق این واکنشها شکل بگیرند و در نهایت نتیجهگیری ابزورد مد نظر آقای پینکمن فقط در طول فیلم دردی واقعی فریاد زده میشوند و نشانی از بازنمایی تصویری آنها نیست.
در نتیجه با داستانی مواجه هستیم که اگر آقای ایزنبرگ با نام و هویت واقعی خود در آن حضور داشت و دیگران نیز به همین صورت، مخاطب شوکه نمیشد و همراه آنها به این سفر خودشناسانه و مستندگونه میرفتند. دیگر هم نیاز به اوج و فرودهای داستانی و دیالوگنویسیهایی از این دست نبود.