نام انگلیسی: The Ugly Stepsister
نام فارسی: فیلم خواهرخواندهی زشت
محصول: ۲۰۲۵ – کشور نروژ
ژانر: دلهرهی جسمی
ردهی سنی: ۱۸+
امتیاز: ۳.۵ از ۴
مصطفی ملکی
یکی از حسرتهای این مرور عدم انتشار نسخهی با کیفیتی از «فیلم سفید برفی» جدید است. در هر حال وارد اثری میشویم که بهتنهایی یک دههی اخیر دیزنی و سینمای روشنفکری و جنبشی چند سال اخیر فرانسه و دیگر اروپایینشینها را مورد خطاب قرار میدهد.
خانم «امیلی بلیچفلت» در فیلم خواهرخواندهی زشت بهسراغ اقتباسی آزاد از داستان معروف سیندرلا رفته است. او نهتنها روایت، بلکه زاویهدید داستان را نیز تحتالشعاع قرار داده است.
در این فیلم دیگر خبر از یکهتازی سیندرلای زیبا و رنجکشیده نیست. در عوض داستان از زاویهدید «الویرا» روایت میشود و همین باعث دمیدهشدن طراوت و تازگی به داستانی شده که روی تلی از ماندگیهای جسمی استوار است.
کارگردان زن فیلم خواهرخواندهی زشت در جسارتی مثالزدنی مخاطب را با دلهرهای جسمی مواجه میکند. شاید در ابتدا این جسارت شما را به درون آثار کروننبرگ یا حتی داریو آرجنتو ببرد.
اما واقعیت این است که دلهرهی جسمی خانم بلیچفلت آنقدر بیپرده است که شما در اولین تجربهی تماشای این قابها مجبور به حائل کردن دست میان چشمها و تصویر هستید. او سیندرلا را فراموش نمیکند و حتی داستان را، بلکه در عوض هویت فردی همهی کاراکترها را بر هم میزند.
در این فیلم الویرا یا مادر و خواهرش همچون شیاطینی قابل تنفر تصویر نمیشوند. مادر در عوض تبدیل به بیوهای ساده میشود که پدر مقروض سیندرلا او را فریفته است.
الویرا و خواهرش نیز همچون دو دختر تازهجوان و نوجوان همراه مادر وارد این ماجراجویی میشوند. از آنسو حباب معصومیت سیندرلا را میترکاند. سیندرلا در فیلم خواهرخواندهی زشت تبدیل به دختری لوس میشود که با مهتر عمارت رابطهی جنسی دارد و برای جبران قرضهای پدر همهی تلاش خود را در تور کردن شاهزاده بهکار میگیرد.
کارگردان در فیلم خواهرخواندهی زشت حتی برای لحظاتی نیز سعی ندارد دنیا را همچون داستانهای جنوپری خوشبینانه بهتصویر بکشد. او در عوض از روایتی زنانه همهی نقدهای تند یک زن علیه زنان را به تصویر میکشد و چه زیبا این کار را میکند.
کارگردان زن در روایت خود در چالههای ووکیسم و ناترازی بین زن و مرد سقوط نکرده است. او در عوض همهی نقد تند خود را متوجه همجنسان خود میکند و در هالهی این انتقاد مردان را قرار میدهد.
خانم بلیچفلت در سه صحنه همچون اروتیکهای تینتو براس پیش میرود، اما اروتیسم خود را خالی از هر لذتی میکند و این را باید مدیون دکوپاژ ذهنی و در نهایت قدرت تدوینی دانست که آن انتزاع را بازنمایی تصویری کرده است.
او این کار را با استفاده از موسیقی متنی انجام میدهد که گویی هیچ تناسبی با داستانهای جنوپریگونه از جنس سیندرلا ندارد؛ موسیقی مدرنی که همزمان تپش قلب مخاطب را بالا میبرد و در عین حال روایت را در برشها و حرکت دوربین و زاویههای آن همراهی میکند.
در این داستان زمان رنگ میبازد و مخاطب در برابر کاراکترهایی قرار میگیرد که گویی آنها را درون جامعه میبیند. مردان این قصه انبوهی از مردان ریختهشده در شبکههای اجتماعی هستند.
زنان نیز همچون هم جنسان خود در این شبکهها اسیر کمالگراییهای لحظهای و آنی در شبکههای اجتماعی شدهاند تا مردان آلفای خود را تور کنند؛ نمونهی زیبای این تقابل را میتوان در مراسم رقص دختران منتخب مقابل شاهزاده و دیگر اشراف مشاهده کرد.
در این مراسم مادران با قلادههای نامریی دختران را به میان سالن میآورند و کاتب نیز ویژگیهای هر کدام از این دختران را با صدای بلند میخواند؛ بازاری که در آن هم برده و هم ارباب راضی به معامله هستند.
زبان تند و بیرحم کارگردان زن گویی از آن دست صداهایی است که جامعهی زنان نیاز مبرمی به آن دارد. این فیلمساز در فیلم خواهرخواندهی زشت خود کمکهای بسیاری را از دنیای کروننبرگ و تینتو براس گرفته، اما خروجی تصویر با مهر پررنگ خودش در برابر مخاطب خودنمایی میکند.