نام انگلیسی: Uncut Gems
نام فارسی: فیلم جواهرات تراش نخورده
محصول: ۲۰۱۹ – کشور آمریکا
ردهی سنی: ۱۶+
ژانر: درام، هیجانانگیز
امتیاز: ۴ از ۴
در سال جدید «جاش» و «بنی سفدی» اولین تجربههای خود را در قالب دو اثر در برابر چشم مخاطبان سینما قرار میدهند؛ آثاری که این برادر نه در کنار یکدیگر، بلکه در قالب پروژههایی مجزا در دو مسیر متفاوت خلق کردهاند. بههمین سبب آخرین اثر مشترک این دو را بهعنوان مقدمهای برای ورود به آن دو اثر منتشرنشده انتخاب کردهایم. این دو برادر در دههی ۲۰۰۰ و ۲۰۱۰ در همان مسیر سینمایی فیلمسازان مستقل نیویورکی همانند «شان بیکر» گام برداشتند؛ از فیلم «بابا لنگدراز» تا «اوقات خوش».
فیلم جواهرات تراش نخورده در همان افتتاحیهاش مخاطب را در برابر هجوی قرار میدهد که علیرغم داشتن دستگیرههایی برای فرورفتن در فرامتن، در نهایت او را وارد مسیری داستانی میکند. داستان از سال ۲۰۱۰ و در یکی از معادن الماس اتیوپی آغاز میشود؛ جایی که کارگران معدن یک آسیبدیده را بیرون آوردهاند و کارفرمایان چینی با اخم از آنها میخواهند هر چه سریعتر به درون معدن بازگردند.
در این میان دو نفر به درون دالانهای معدن میروند و تکهسنگی درخشان را که در آن عقیقهای چندرنگ وجود دارند از دیوارهی معدن جدا میکنند. پس از این با برشی زیبا از درون دالانهای تنگ معدن به درون دالانهای رودهی کاراکتر اصلی داستان با نام «هاوارد» میرویم که دکتر در حال انجام آزمایش کلونوسکوپی روی آن است. پس از این ورود زیبا با تنشی مواجه میشویم که یکی از خاصیتهای مهم سینمای این دو برادر است.
دوربین روی دست فیلم جواهرات تراش نخورده این دو مخاطب را وارد زندگی مردی میکند که در حال کندن و پر کردن حفرههای زندگی خود است. مخاطب لحظهای وارد زندگی هاوارد میشود که گره کور زندگیاش گویی دیگر باز نخواهد شد؛ مردی که معتاد قمار است، به همسرش خیانت میکند، دائم در حال نگاه به آیندهای است که اگر شکل بگیرد او را از این مهلکه نجات خواهد داد و در نهایت در حصار انواع و اقسام بدهیها گرفتار آمده است. هاوارد هم چیزی برای از دست دادن دارد و هم بدون درنگ تک ریسمانهای باقیمانده برای رسیدن به ثبات در زندگی را فدای «آنِ» لحظهای قمار میکند.
برادران سفدی در این اثر چند روز از زندگی هاوارد را بهتصویر میکشند و طی این چند روز دوربین را همچون یکی از طلبکاران دنبال او بهراه میاندازند تا در خیابانهای نیویورک و در میان راهروهای آپارتمان و مرکز تجاری در حال کندن و پر کردن حفرههایی باشد که حاصل اعمال خود اوست.
به سبب همین شخصیتپردازی قدرتمند فیلم جواهرات تراش نخورده است که برادران سفدی موفق میشوند فاصلهای معنادار را بین هاوارد و مخاطب ایجاد کنند؛ فاصلهای که در آن مخاطب بدون هیچ همدردیای زندگی هاوارد را دنبال میکند و منتظر سکونیست که فیلمسازان به او هدیه دهند. این فاصله از آن جهت مهم است که برادران سفدی دیگر مجبور به درگیر کردن احساسات ملودرامی و افتوخیز روایی در اثر خود نیستند. بهنوعی آنها اولین تیشههای یک روایت پستمدرنیستی زیبا را به بدنهی روایت کلاسیک و کلیشههایاش میزنند.
اما سکونی که مخاطب نیاز دارد در دقیقهی ۷۰ به او هدیه داده میشود و بهنوعی نوید این داده میشود که آن گره کور زندگی هاوارد بالاخره باز خواهد شد. اما این شخصیت بهگونهای پرداخت شده که گویی خود مخاطب هم میداند این سکون شاید سرابی بیش نباشد، اما برای رخندادن همهی آن تنشهای ۷۰ دقیقهی گذشته مجبور است که آن را بپذیرد. هاوارد در این سکون از زاویهای دیگر نیز پرداخت میشود.
او از گذشتههای نسلی و قومی مختلف برای تصمیمهای لحظهای و قمارگونهی زمان حال خود بهره میبرد تا آیندهی استثماری و پر از پولی را برای خود رقم بزند. بهنوعی هاوارد در این گذر لحظهای به همهی احوال فرصت رسیدن به وظایف یک همسر و پدر را ندارد. اما در این میان نقطهای متناقض در زندگی او وجود دارد؛ جولیا. شاید در بسیاری از آثار شاهد بودهایم که فیلمساز گویی با تمام وجود از یک کاراکتر محافظت میکند.
در فیلم جواهرات تراش نخورده آن کاراکتر قدیسه جولیاست. جولیا در ۷۰ دقیقهی طوفانی روایت روی مرز زن اغواگر نئونوآرها و معشوقهی تنبل و سوءاستفادهگر در حرکت است. اما او زنی جوان و خوشچهره و معتقد به مسیر هاوارد است؛ بهنوعی تفاوت جولیا با دیگر کاراکترهای این روایت در نوع اعتمادی است که به هاوارد دارد.
بههمین سبب است که سکانسهای پایانی همان حسی را در ذهن مخاطب رقم میزنند که برادران سفدی انتظار دارند؛ گذر از عاقبت هاوارد و نگران برای گذر ایمن جولیا از دالان دهشتناک طلبکاران هاوارد. جولیا در این روایت گویی هم محراب کلیساست و هم آغوش مریم مقدس برای اعتراف و گریههای هاوارد (دقیقهی ۹۹:۰۰). شاید بههمین سبب است که در دقیقهی ۶۱ دوربین برای لحظاتی هاوارد را رها میکند و جولیای ردشده توسط کاراکتر اصلی را در پیادهروی مقابل دیسکو همراهی میکند؛ اتفاقی که در پایان داستان از طریق تدوین موازی پررنگتر میشود و نشان از اهمیت این کاراکتر دارد.
برادران سفدی دوربین روی دست خود را مانند آثار گذشتهاشان با استفاده از لنزهای بلند و تله بهگونهای در زندگی کاراکتر اصلی رها میکنند که مخاطب از این طریق دچار سرسامی مستندگونه نمیشود. روایت آنها توهمی زیبا و داستانی از زندگی میان مردمان واقعی را میدهد و دقیقاً در این میان است که مسیر داستانی خود را پی میگیرد. آنها در این اثر نشان دادند که تا چه حد در شخصیتپردازی کاراکترهای سرگردان و گمگشته در زندگی تبحر دارند. دوربین آنها از همان ابتدا تبدیل به شخصیتی تعقیبگر میشود و نه ابژهای برای قاببندی یک اثر سینمایی. به لحظات ورود و خروج هاوارد از فروشگاهش دقت کنید.
دو در اصلی و ضدگلولهی فروشگاه و کلیدهای باز و بسته کردن آنها تبدیل به موتیفی آشنا و در عین حال ابزاری برای ایجاد تنش و تعلیقهای ناگهانی و تصادفی در روایت میشوند. دوربین در این لحظات همچون یک مشتری هاوارد را دنبال میکند بهجای تعقیب کردن او گویی در گوشهای تکیه میدهد و کاراکتر را در حین ورود به اتاقش تصویر میکند و سپس با چند برش روی چهرهی کارمندان وارد اتاق میشود.
همین برشهای سریع و مستقیم یکی از امضاهای قدرتمند این دو برادر محسوب میشوند. زمانی که سینمای این دو برادر را با «برادران داردن» در بلژیک مقایسه میکنیم، تفاوت در همین برشها مشخص میشود. برادران سفدی با برشهای تنش و سرگردانی را مهمان چشمهای مخاطب میکنند و خود را به درون سکون لانگتیکها نمیاندازند. بهنوعی آنها شیوهی روایت منقطع خودشان را پیش میکشند و همین امر نشان از زیبایی سینمای معاصر و ترکیب تخنهها برای رسیدن به فرمی مشخص دارد.
فیلم جواهرات تراش نخورده اثری هجو است که با قدرت بسیار بالای رواییاش مانع از هر سوءاستفادهی ایدئولوژیک میشود. مخاطب در این اثر ابتدا طعنهی هوشمندانهی برادران سفدی را به استثمار دنیای جدید در قالب کارفرمایان چینی شاهد است و سپس این استثمار را در تکتک کاراکترهای داستان بهوضوح مشاهده میکند. بهنوعی بهرهکشی از کل به جزء در این روایت بهشیوهای قابل اعتنا قاببندی میشود و در نهایت تفسیر آن را در لحظات آغاز تنش پایانی از زبان هاوارد خطاب به کویت گارنت بسکتبالیست شاهد هستیم.