صفحه اصلی > نقد فیلم : نقد فیلم تصنیف یک بازیکن کوچک | Ballad of a Small Playe 2025

نقد فیلم تصنیف یک بازیکن کوچک | Ballad of a Small Playe 2025

فیلم تصنیف یک بازیکن کوچک

نام انگلیسی: Ballad of a Small Player

نام فارسی: فیلم تصنیف یک بازیکن کوچک

محصول: ۲۰۲۵ – بریتانیا

ژانر: هیجان‌انگیز

رده‌ی سنی: ۱۴+

امتیاز: ۳ از ۴

اگر فقط دو اثر متأخر «ادوارد برگر» را با نام‌های فیلم در جبهه‌ی غربی خبری نیست و فیلم مجمع کاردینال‌ها – که در کانال به مرور هر دو پرداخته‌ایم – مشاهده کرده باشید، به‌راحتی به تسلط این کارگردان بر ترکیب‌بندی قاب‌ها، بازی با پالت‌های رنگی و در نهایت انتخاب درست زاویه‌ی دوربین و فاصله‌اش از سوژه پی می‌برید.

اما مشکل او در دو اثر قبلی نه در فرم و روایت، بلکه در ذات اثر بود. در مجمع کاردینال‌ها، اثر برگر عملاً تبدیل به شعاری ووکیستی و زرد برای فتح آخرین سنگر مسیحیان توسط دگرباشان بود. این‌که این دعوا بین مذاهب و دگرباشان چگونه پیش می‌رود و چه نتیجه‌ای دارد، برای مخاطب سینما دارای کمترین اهمیت است.

فیلم تصنیف یک بازیکن کوچک

آنچه مخاطب سینما طلب می‌کند، رهایی فیلم‌ساز از این نوع شعارهای زرد است. در هر حال، بالاخره پس از چهار سال اثری از آقای برگر را شاهد هستیم که روایتی انسانی و کاملاً شخصی را ارائه می‌دهد.

داستان فیلم تصنیف یک بازیکن کوچک با واگویه‌های کاراکتر لرد دویل، که بعداً او را رایلی خطاب می‌کنیم، آغاز می‌شود؛ قماربازی در ماکائو که درست در لحظه‌ای وارد زندگی‌اش می‌شویم که دیگر پولی برای قمار ندارد. چند پلان از فیلم تصنیف یک بازیکن کوچک نمی‌گذرد که انتخاب آقای برگر در ارائه‌ی نقش کاراکتر اصلی به «کالین فارل» را تحسین می‌کنیم.

آنچه این انتخاب را در فیلم تصنیف یک بازیکن کوچک مهم می‌کند، کلوزآپ‌های کارگردان است که تا انتهای روایت، تک‌تک حرکات ماهیچه‌های صورت، رد باریک عرق و صورت شبنم‌زده از عرق را به یکی از موتیف‌های روایت تبدیل می‌کند. گویی جز صورت فارل در این قاب‌ها، قرار نبوده چنین ردی از خود بر جای بگذارد.

در هر حال، وارد روایتی می‌شویم که در یک‌سوم ابتدایی پرده‌ی اول، همچون کلیشه‌های قماربازی، ما را با ترکیبی از ضرب‌آهنگ بالا و کمدی موقعیت مواجه می‌کند. در قسمت میانی پرده‌ی اول، گویی همه‌چیز تمام می‌شود و حتی حضور و غیبت ناگهانی «دائو مینگ» نیز مخاطب را امیدوار به ادامه‌ی این کلیشه نمی‌کند.

در نهایت، بخش سوم پرده‌ی اول است که کم‌کم ما را وارد انتزاعی می‌کند که از همان ابتدا در میان دیالوگ‌ها، از طریق تکرار اصطلاحاتی مانند «گوای لو»، گمشدگی و سرگردانی خود را نمایان می‌کرد.

نقد فیلم زیرا من از کره متنفرم | 2024 Because I Hate Korea
بیشتر بخوانید

«گوای لو» در فیلم تصنیف یک بازیکن کوچک به‌معنای «روح سرگردان» است و «ناکارا»، دوزخ بودایی، نیز «سرزمین ارواح گرسنه» معنی می‌دهد. در فیلم تصنیف یک بازیکن کوچک، با قماربازی کلاهبردار مواجه می‌شویم که به‌سبب سرقت مبلغ هنگفتی از بریتانیا، فراری است و حال در ماکائو دیگر چیزی برای قمار ندارد.

او یک قمارباز حرفه‌ای است یا کلاهبردار، یا بازیکنی بدشانس و حتی معتاد؛ همان چیزی است که آقای برگر در پرده‌ی دوم درون کالبد این کاراکتر قرار می‌دهد. رایلی در نقطه‌ای از زندگی خود ایستاده که جز ورود به دوزخ ارواح سرگردان، مقصدی ندارد. در این بین، کارگردان بازی زیرکانه‌ای را با مخاطب آغاز می‌کند.

دائو مینگ و غیبت و ظهورهایش، ضرب‌المثل معروف قماربازها با مضمون «دوزخ همین‌جاست» و در نهایت سکته‌ی ناگهانی رایلی در رستوران، فیلم تصنیف یک بازیکن کوچک را وارد دوگانه‌ی واقعیت و انتزاع می‌کند.

مخاطب در نیمه‌ی دوم داستان، گویی گاه رایلی را مرده‌ای می‌انگارد که روحش، همچون همان ضرب‌المثل، وارد کازینو می‌شود و همه‌ی دست‌ها را می‌برد و در انتها خود را در برابر دوزخ می‌بیند. و گاهی دائو مینگ را همچون روح راهنما و سرگردانی در زندگی رایلی مشاهده می‌کند که قرار است او را برای آخرین بار در مسیر رستگاری شخصی قرار دهد.

فیلم تصنیف یک بازیکن کوچک

شیرینی فیلم تصنیف یک بازیکن کوچک آقای برگر در همین دوگانه‌ی زیرکانه‌ای است که ارائه می‌دهد. گویی او در این مسیر، به رستگاری فردی و اخلاقی یک فرد در تاریک‌ترین لحظات زندگی نیز باور دارد، اما این باور را همچون شعاری زرد به مخاطب ارائه نمی‌دهد.

در عوض، آقای برگر تمرکز خود را روی ترکیب‌بندی قاب، نورهای نئونی، زاویه‌های دوربین، کلوزآپ‌هایی که هر کدام هم‌زمان کارگاهی برای بازیگری و فیلم‌سازی هستند.

و در نهایت بازی‌های همیشگی‌اش با نور، موسیقی متن، میکس صدا و جلوه‌های صوتی می‌گذارد. او قصه را به دست رایلی و دائو مینگ می‌سپارد تا مخاطب را به سفری انتزاعی میان دنیا، برزخ و دوزخی عینی ببرند.

ابلیس و وسوسه‌هایش از طریق پیرزن قمارباز، راهنمایی‌های کوچ دربان همچون فرشته‌ای مجرد، و در نهایت حضور سینتیا (عجیب نیست که تیلدا سوئینتن برای این نقش انتخاب شده است) در نقش فرشته‌ی عدالت، مخاطب را در برابر صحرای محشری مملو از نورهای نئونی قرار می‌دهد.

دیدگاهتان را بنویسید

11 − هفت =