نام انگلیسی: Kiss of the Spider Woman
نام فارسی: فیلم بوسهی زن عنکبوتی
محصول: ۲۰۲۵ – ایالات متحده
ژانر: موزیکال، درام
ردهی سنی: ۱۴+
امتیاز: ۰ از ۴
برخی فیلمها در همان ثانیهی اول مخاطب را پشیمان میکنند؛ فیلم جدید آقای «بیل کاندن» هنگامی که با لوگوی کمپانیهای سازنده آغاز میشود و ناگهان صدای «جنیفر لوپز» روی این تصاویر به گوش مخاطب میرسد.
به پایانی غمانگیز و پر از شکست نزدیک میشود. بیل کاندن کارگردانی است که همیشه در آثار خود سعی دارد محتاطانه عمل کند و صرفاً اثری را روی پرده ببرد که حاشیه نداشته باشد.
او در طول سه دههی فیلمسازی خود با انبوهی از ستارگان هالیوود – بهخصوص یان مککلن – همکاری داشته است. فیلم جدید آقای کاندن سومین اثر موزیکال او محسوب میشود. این کارگردان در اثر جدید فیلم بوسهی زن عنکبوتی سعی دارد با اقتباس از رمان سال ۱۹۷۶ آرژانتینی، تصویری موزیکال از فضای دهشتزدهی این کشور در سال ۱۹۸۳ ارائه دهد.
فیلم آقای کاندن در هیچ صحنهای مخاطب را درگیر داستانی منسجم نمیکند. این اثر موزیکال است و بهطور حتم علاقهمندان به این ژانر با خوشبینی وارد آن میشوند. اما مخاطبی همچون نگارندهی این متن که متخصص موسیقی نیست، نیز بهراحتی میتواند صدای دور جنیفر لوپز را از متن این موزیکال تشخیص دهد.
جنیفر لوپز در فیلم بوسهی زن عنکبوتی حتی رقصندهی موزیکال خوبی هم نیست. اینکه یک بازیگر موزیکال بدون ایجاد هیچ ارتباطی بین رقص و متن ترانه صرفاً در میزانسن طراحیشده گام بردارد، نتیجهای جز این فاجعهی تصویری جنیفر لوپز ندارد.
اما داستان فیلم؛ در این داستان قرار است مردی دگرباش از سوی زندانبان به درون سلول یک زندانی سیاسی برده شود تا اطلاعاتی مهم را از او بیرون بکشد. فضای روایت آقای کاندن آنقدر تصنعی و بیفکر است که اگر مخاطب پس از ترانهی ابتدایی جنیفر لوپز به این بخش از داستان کشیده شده باشد.
در نهایت چارهای جز تغییر مسیر ندارد. در این داستان قرار است به دنیای سینمای سرگرمی ادای دین شود و در این مسیر با گزارههای معناگرای پوچِ عدهای از فریبخوردگان چپ کمونیستی نیز تقابلی معنیدار ایجاد شود. اما کارگردان محترم در هر دو مسیر به بیراهه رفته است.
مشکل روایت آنجاست که کارگردان سعی دارد روی مسیری خنثی حرکت کند. از همان ابتدا مشخص است که او از دنیای سیاه آرژانتین ابتدای دههی ۱۹۸۰ فاصلهی معناداری میگیرد تا بتواند عاشقانهای را درون سلولی سرد و نمور خلق کند.
بهنوعی دنیای رمان نویسندهی آرژانتینی چیزی شبیه دنیای آثار آقای «ویلیام باروز» است. در متن این رمان مخاطب عملاً گم میشود و گاهی دیالوگهای یکی از شخصیتها را از جانب دیگری میخواند. اما در اثر آقای کاندن با دنیاهای خطکشیشدهای مواجه میشویم که طراوت داستانی ندارند.
کاراکتر لوییز از همان ابتدای ورود به سلول، داستان فیلمی را با بازی بازیگر محبوبش نقل میکند و از این طریق مخاطب با روی انتزاعی داستان مواجه میشود؛ آن روی دیگری که ذهنیت لوییز را در برابر مخاطب قرار میدهد و کاراکترهای اصلی فیلم بوسهی زن عنکبوتی تبدیل به آنهایی میشوند که لوییز میخواهد.
این تغییرها و رفتوبرگشتها در صورتی میتوانست توجه مخاطب را جلب کند که سفری پر فراز و نشیب را پیش چشم میدید، نه سکتههای طولانی بین انتزاع و واقعیتی که خود بخشی از آن انتزاع است.
فیلم بوسهی زن عنکبوتی آقای بیل کاندن بازیگران بسیار ضعیفی دارد که حتی در فیلم بوسهی زن عنکبوتی مریض و زخمخورده هم اَکت خوبی ارائه نمیدهند. در چنین روایتهایی گاهی اغراق بازیگران در پرفورمنس، رقص و حتی خوانش ترانهها ارزش افزوده محسوب میشود.
اما در فیلم بوسهی زن عنکبوتی همهی بازیگران بهطرزی احمقانه بد اجرا میکنند. اگر متأسفانه فیلم بوسهی زن عنکبوتی را مشاهده کردهاید، یکبار دیگر بازی و اجراهای لوپز را در فیلم بوسهی زن عنکبوتی بهصورت مجزا در ذهن مرور کنید؛ درست همانند کودکی که به او تیتاپ دادهاند و از ذوق همهاش را قورت میدهد و شروع به سرفه میکند.



