نام انگلیسی: Inheritance
نام فارسی: فیلم ارثیه
محصول: ۲۰۲۵ – ایالات متحده
ژانر: هیجانانگیز
ردهی سنی: ۱۳+
امتیاز: ۳ از ۴
مصطفی ملکی
فیلمساز هنرمندی است که بتواند ایدهی خود را به هر طریقی روی پردهی سینما ببرد. در دورهی همهگیری کووید-۱۹ عملاً با ایستایی قابل لمسی در دنیای سینما مواجه بودیم و هر کدام از سینماگران سعی میکردند بهنوبهی خود به این دوران پاسخ دهند. اما در این میان گویی یک نکتهی مشترک بین همهی آنها وجود داشت. بهراحتی بوی سینمای تجربی را در بیشتر این آثار استشمام میکردیم.
«نیل برگر» که طی دو اثر اخیر خود در سینمای جریان اصلی آن کارگردانی نبود که انتظار داشتیم، در جدیدترین خروجی سینمای خود فیلم ارثیه مخاطب را با فیلمسازی مواجه میکند که در سینمای ژانری خود دست به ابتکاری در نتیجهی محدودیت زده است.
او در دوران همهگیری کووید-۱۹ و بهسبب اینکه قرار بود اثری را به مخاطب ارائه دهد که از نیویورک آغاز و به قاهره، بمبئی و در نهایت سئول و دوباره نیویورک ختم میشود، چشم خود را روی استفاده از سختافزارهای رایج در فیلمبرداری بست و به یک تلفن همراه بسنده کرد. آنچه در فیلم ارثیه شاهد هستیم حاصل این محدودیتها و تصمیمهای پس از آن است.
داستان آقای برگر از همان ابتدا ضربآهنگی بالا و آشوبگونه دارد. دختری با نام «مایا» را شاهد هستیم که قبل از خاکسپاری مادر خود را به خیابانها و کلابهای نیویورک میسپارد و بهیکباره در مراسم با پدری مواجه میشود که قرار است بار دیگر او را نزدیک به خود نگاه دارد.
منطق روایی و ضربآهنگ بالای فیلم ارثیه را از همین ابتدا در خدمت یکدیگر میبینیم و مخاطب نیز بهراحتی درگیر این ماجراجویی مایا و پدر میشود. کار خوبی که آقای برگر در اثر خود انجام داده بهره بردن از سینمای ژانری و بهخصوص آثار هیجانانگیز جاسوسی است.
در فیلم ارثیه باز هم پای یک هارد در میان است که شامل اطلاعات فوق محرمانهی دولتی است. کاراکتر اصلی بدون آنکه بداند از یکسو درگیر معاملهی این هارد با گروههای تروریستی و از سوی دیگر درگیر تعقیبوگریز با پلیس اینترپل میشود.
اما آقای برگر هیجان خود را برآمده از تعقیبوگریزها و طراحی صحنههای اکشن و جلوههای ویژه ارائه نمیدهد. او از طریق عمق رابطهی مایا و پدر و در ادامه جنگ این کاراکتر برای دوباره ایمان آوردن به پدر مخاطب را درگیر تعلیق و هیجان میکند.
دوربین سبکی که کارگردان در اختیار دارد به او اجازه میدهد تا از هر نمایی نهایت بهره را ببرد و ماجراجویی ادیسهگونهای را در برابر مایا قرار دهد که علاوه بر داستان فیلم مخاطب را درگیر تفاوت فرهنگی در سه کشور میکند.
قابهای خیابانی کارگردان در هر سه کشور مصر، هند و کرهی جنوبی همان نقطهقوت اثر در کنار بازی خوبی است که آقای برگر از بازیگری چون «فیبی دینیور» گرفته است. در طول اثر شاهد این هستیم که سکتهای در روایت شکل نمیگیرد و تنش از طریق ضربآهنگ و خیابانی و مستند شدن روایت در پایتختهای سه کشور بالا و بالاتر میرود.
بهنوعی آقای برگر در فیلم ارثیه سکون را در درستترین نقطهی ممکن به مخاطب و مایا هدیه میدهد. فیلم ارثیه از آن دست آثار ساده و قابل اعتنایی است که هم مخاطب سینمای سرگرمی را پای خود مینشاند و هم ثابت میکند که همهی سینما سختافزارهای قدرتمند نیست و بهسادگی میتوان فرم بصری روایت را از طریق سبکترین سختافزارها ارائه داد؛ بهشرطیکه روایت بستر مناسبی برای این تجربهها باشد. در این روایت بهراحتی شاهد گذر کارگردان از متعلقات ژانری در سینمای جریان اصلی و در عین حال بهره بردن آنها بر اساس ساختار روایی فیلم هستیم.