نام انگلیسی: The Last Showgirl
نام فارسی: فیلم آخرین رقاص
محصول: ۲۰۲۴ – ایالات متحده
ژانر: درام
ردهی سنی: ۱۵+
امتیاز: ۲ از ۴
مصطفی ملکی
خانم «جیا کاپولا» از خانوادهی کاپولا نوهی فرانسیس فورد کاپولا است و از میانهی دههی ۲۰۱۰ در قامت کارگردان در سینمای مستقل ایالات متحده مشغول فعالیت است. او در فیلم آخرین رقاص سعی کرده از طریق «پاملا اندرسون» در نقش یک رقاص ۵۳ ساله در کازینوهای لاسوگاس مخاطب را درگیر افسونی کند که یک زن جوان را سالها اغوا کرده و در نهایت آیندهای برای او باقی نگذاشته است. خانم کاپولا سعی دارد از لاسوگاس کاراکتری رنگارنگ اما عریان را تصویر کند که زنان درون خود را به بهایی اندک میفروشد.
فیلم آخرین رقاص با مصاحبهی هیستریک شلی در یک کازینو آغاز میشود. او در این مصاحبه دائم در حال خودی نشان دادن در برابر سوالات مصاحبهکننده است. اما این مصاحبه بخشی از سکانسهای پایانی فیلم آخرین رقاص است و پس از آن مخاطب وارد شلوغی اتاق رختکن رقاصههایی میشود که در تلاش برای روی صحنه رفتن هستند. بگذارید در این میان کمی به عنوان فیلم بپردازیم که در بسیاری از متون همان «شوگرل» معنا میشود.
شوگرلها از قرن نوزدهم و در کشور فرانسه حضور داشتند و سالنهایی چون مولنروژ رقصهای آنها را که در بیشتر مواقع با بالاتنهی عریان حضور داشتند مقابل چشم مخاطب قرار میداد. درست در همین رویکرد به رقص است که شوگرلها را رقاصه مینامند. خانم کاپولا نیز برای نقش شلی از پاملا اندرسون بهره برده که در دههی ۱۹۹۰ یکی از مدلهای مجلهی پلیبوی محسوب میشد.
حال اندرسون قرار است در نقش شلی مخاطب را در برابر زنی قرار دهد که همهی زندگی خود را روی حضور در این رقص پر زرقوبرق قمار کرده و همچون یکی از میلیونها انسانی که طی سالها از کازینوها بازنده بیرون آمدهاند، بیهیچ آینده و در فراموشی مطلق از در کازینویی که سالها در آن احساس میکرد نقش اول همهی این زرقوبرقهاست خارج شود. کل فیلم آخرین رقاص حول عدم پذیرش شکست در این نقطهی صفر میگذرد.
خانم کاپولا سعی دارد در کنار شلی دو کاراکتر «مریآن» و «جودی» را همچون جوانهایی که خانواده را ترک کردهاند تا در قامت رقاصههای عریان روی صحنه بروند بهتصویر بکشد؛ کاراکترهایی که هم مایهی حسرت شلی هستند و هم نقطهی مقابل دختر این زن با نام هانا محسوب میشوند.
هانا نیز یکی از داشتههای ناخواستهی شلی در دوران جوانی بوده که در قمار او روی زندگی به خانوادهای دیگر سپرده شده است. از آنسو کاراکتر «انت» نیز آیندهی محتمل شلی است که گویی راه فراری از آن نیست.
کارگردان سعی دارد فیلم آخرین رقاص خود را از طریق این کاراکترها در برابر مخاطب قرار دهد و بهنوعی زن بودن از برای تن را در قامت هر کدام از آنها بهتصویر بکشد. تنها مردی که در این روایت وجود دارد کاراکتری با نام «ادی» است که معشوقهی سابق شلی و پدر ناشناس هانا محسوب میشود؛ مردی که از ابتدای روایت تا انتها قرار نیست برای لحظاتی هم دچار آشفتگی شود و در کمال خونسردی به همهی اشتباهات خود آگاه است.
خانم کاپولا در تصویر کلی روایت خود مخاطب را بیپرده با درونمایهی داستان مواجه میکند. اما مشکل آنجاست که روایت نه طول دارد و نه عرض. پاملا اندرسون در هر متر و معیاری توانایی به تصویر کشیدن شلی را ندارد و همین باعث میشود که کاراکترهای فرعی داستان در برابر کاراکتر اصلی پررنگتر شوند.
تأکید زیاد خانم کاپولا روی عدم پذیرش واقعیت از سوی شلی تا لحظهای که او از روی اجبار آن را درک میکند گویی متن فیلم آخرین رقاص است و همین متن در بازی خانم اندرسون تبدیل به فرع میشود.
جنونی که در رفتار شلی باید دید در بازی خانم اندرسون تبدیل به اکتی تصنعی و غلوآمیز میشود و همین مسئله ضربهای کاری به روایت میزند. فیلم جدید خانم کاپولا اثری قابل اعتنا اما بیرنگ است که همچون نسیم زودگذری حتی دانههای شن ساحل دریا را نیز جابهجا نمیکند.
شاید اگر لاسوگاس در همان سکانسهای لایی و مملو از موسیقی تبدیل به کاراکتر اصلی داستان میشد، اکنون با غمنامهای از زنانی مواجه بودیم که درون این نورهای مصنوعی همهی زندگیاشان را قمار کردهاند و حال تنگنای چروکهای روی پوست آنها را در برابر آیندهای مملو از هیچ قرار داده است.