نام اصلی: Midsommar
نام فارسی: فیلم میدسامر
محصول: ۲۰۱۹ – ایالات متحده، سوئد
ژانر: دلهرهی فولکلور
ردهی سنی: ۱۷+
امتیاز: ۳.۵ از ۴
مصطفی ملکی
طی مرور فیلم بو میترسه و فیلم موروثی در باب تناسب زیبای بین درونمایهی روایی و فرم بصری آقای «اری استر» نوشتیم. حال بهسراغ فیلم دوم این کارگردان میرویم که خیلی سریع در سال بعد از اکران «موروثی» در برابر چشمان مخاطب قرار گرفت.
مواجههی اری استر با ژانر دلهره صرفاً از طریق دوران پساآکادمیک و حلشدن در دنیایی پستمدرن و دائمالتغییر نیست. او در سینما مسیری همانند کوئنتین تارانتینو را دنبال کرده است و تا جایی که توانسته از این ژانر و زیرژانرهایاش آثار مهم سینمایی را مشاهده کرده است.
بهنوعی میتوان اینگونه گفت که اری استر در دنیای روایتهای خود ذهنی تصویری دارد و از طریق همین تصویر واضح و تاریخی از یک ژانر است که میتواند برخی المانهای آن را تغییر دهد.
در این اثر اری استر باز هم بهسراغ مواجههی انسان با سوگ رفته است. در افتتاحیهی این اثر نیز همهچیز با مرگ آغاز میشود و در ادامه کاراکتر اصلی باید با ضربان قلب ناشی از این رنج فقدان کنار بیاید.
اما در این اثر نسبت به فیلم قبلی یک تفاوت مهم وجود دارد. کاراکتر دنی در فیلم میدسامر از یکسو از رنج فقدان رنج میبرد و از سوی دیگر در دستهی افرادی جای میگیرد که برای رابطهای ساده حاضر به فداکاریهای بسیارند.
آقای استر برای درک بهتر مخاطب از شرایط پیرامون دنی وارد زاویهدید دوستپسر او، کریستین، میشود. در این زاویهدید شاهد هستیم که او عملاً خود را آمادهی جدایی از دنی میکند. اما حادثهی دهشتناکی که برای خانوادهی دنی رخ میدهد این جدایی را دچار سکتهای ویرانگر میکند.
دنی بیشازپیش وابستهی این فداکاری کریستین میشود و از آنسو کریستین بیشازپیش درگیر پیدا کردن راهی تازه برای فرار از این رابطه میشود. به نوعی مخاطب و کارگردان در فیلم میدسامر نسبت به عمق رابطهی کریستین و دنی همچون دانای کل عمل میکنند. آقای استر از این طریق قصد دارد آن فستیوال ۹روزه در سوئد را تبدیل به گذری روشن در دالان تاریک رنج فقدان و خودکمبینی دنی کند.
آنچه در این اثر لذتبخش است شیوهی استفادهی اری استر از تاریکی است؛ کلیشهای ساختارمند در دنیای دلهره. او عملاً در اثر خود تاریکی را حذف کرده و با استفاده از موقعیت جغرافیایی شمال اروپا شب را از روایت خود گرفته است.
او در این اثر سعی دارد کاراکتر اصلیاش را برعکس «انی لی» در فیلم «موروثی» به خندهای که مخاطب تمنا میکند برساند. برای رسیدن به این هدف دنی درون جامعهای فرقهای قرار میگیرد که از قضا آمادهی برگزاری مراسمی هستند که هر ۹۰ سال یکبار رخ میدهد.
مراسمی که دنی و کریستین و دوستاناشان مهمانان از پیش تعیینشده برای ایفای نقشهای موردنظر بهحساب میآیند؛ از خدای باروری تا الههی زنانه برای باروری طبیعت پیرامون و در نهایت قربانیانی که باید در چرخهی طبیعت بخشی از هستی زندگان شوند.
آقای استر در فیلم میدسامر عملاً مخاطب را درگیر فرقهای میکند که تعریف خود را از تناسخ دارند. آنها تناسخ را از طریق اتانازی در سنی مشخص پس از عبور از چرخههای فصلی عمر با آمیزشی مشخص بین زن و مرد و در نهایت باروری زن و طبیعت تعریف میکنند. آنچه آقای استر در فرم بصری فیلم میدسامر ارائه میدهد پرفورمنس زیبایی از همین تعریف نو از تناسخ فرقهای است.
در فیلم میدسامر کاراکتر دنی میان گمگشتی حاصل از سوگ و تمنای ترحم از دوستپسرش گم میشود و سپس میان گلهایی که تکتک گلبرگهایاشان بوی خاکستر مردگان را میدهد خود را مییابد.
آقای استر از طریق همان تکنیکهای ساده و گیرا – پن آرام به راست و چپ، تیلت به بالا و پایین – و اینبار بدون استفاده از جامپاسکر مخاطب را با روی دیگری از سینمای دلهره مواجه میکند.
او باز هم المانهایی از دلهرهی جسمی را با تکیه بر دنیای اکستریم بهتصویر میکشد. اما اینبار گویی زیباییشناسی نور و پالت رنگی گلها حتی همین دلهرهی جسمی را در نظر مخاطب شاعرانهتر جلوه میدهد.
فیلم میدسامر زمانی که آغاز میشود بههمان شیوهی کلبهجز از روشناییهای شهر به درون خانهای میرود که دیگر صدای نفسی از آن خارج نمیشود، اما در طول فیلم میدسامر مخاطب را درون روشنایی گیر میاندازد که گویی هیچ راه فراری جز تماشای اتفاقات درون آن ندارد.
او در اثر میدسامر مخاطب مشتاق را وادار به تماشا میکند و حتی برای لحظهای اجازهی پنهانشدن در تاریکی و سکون دیگر دلهرهها را به او نمیدهد. آقای استر زیر تیغ آفتابی غروب ندارد میترساند.