نام انگلیسی: Bad Guy
نام فارسی: فیلم آدم بد
محصول: ۲۰۰۱ – کرهی جنوبی
ژانر:عاشقانه
ردهی سنی: ۱۷+
امتیاز: ۴ از ۴
مصطفی ملکی
در «کروکودیل» جوانی بزهکار و دختری که از سر ناامیدی قرار بود خود را در رودخانهای غرق کند پیوندی ناگسستنی برقرار کردند. در «مسافرخانهی بردکیج» دختری جوان و تنها را که کارگر جنسی بود مشاهده کردیم.
او با دختر صاحب مسافرخانه پیوندی دوستانه را برقرار میکند و بهنوعی اینهمانی دو زن جوان در یک سن اما در دو دنیای اجتماعی متفاوت شکل میگیرد.
در جزیره هم شاهد بودیم که چگونه حکمرانی خشن یک زن در قلمرو عاشقانهاش چگونه همه را بلعید. حال در فیلم «آدم بد» عصارهی همهی آن سرگشتگیها و دفورمگیهای اجتماعی را در عاشقانهای دیگر شاهد هستیم.
«کیم کی دوک» را باید مفسر لایهبردار مفاهیم مختلف نامید. او در فیلم آدم بد از سه اثر قبلی وامهایی مشخص گرفته تا مخاطب عملاً در دنیای مؤلفگونهی فیلمساز به سفر بپردازد.
به افتتاحیهی فیلم و نحوهی تقابل دو کاراکتر در میان شلوغی معابر خیابانی توجه کنید. کیم کی دوک یکی از آن معدود فیلمسازانی است که بدون توجه به جغرافیا موسیقی گوش میدهد و در نتیجه بهراحتی از قطعاتی که میخواهد در آثارش بهره میبرد.
فیلم آدم بد افتتاحیه دوربین همچون چشمان تیزبین یک عابر فضول بهدنبال شخصیتهایی میگردد که بتواند خود را درگیرشان کند. کمکم «سون-هوآ» و «هان-کی» در میان این شلوغی مشخص میشوند. پس از این دوربین برای لحظاتی تبدیل به چشمان هان-کی میشود و از طریق تیلتهایی که به آن داده میشود سون-هوآ را برانداز میکند.
شخصیتپردازی آقای کیم کی دوک در همین افتتاحیه شکل میگیرد و آنچه پس از این افتتاحیه فیلم آدم بد میبینیم استدلالهای سینمایی برای درک بهتر این شخصیتپردازی است.
مرد جوانی که هیچگاه خود را متعلق به جریان اصلی زندگی در جامعه نمیبیند بهناگاه چشمان خود را درگیر دختری جوان و دانشجو میبیند. طبق تعریف دنیای او گویی نباید به این دختر نزدیک شد. اما او جسارت میکند و با توحشی که در دنیای خودش امری ساده تلقی میشود دختر را در آغوش میگیرد.
همین افتتاحیه را در ترکیب با رخدادهای دقیقهی ۵۲ و پس از آن ۸۹ ترکیب کنید. گویی آقای کیم کاراکتر هان-کی را درگیر نفرینی همچون سیزیف کرده است و باید عاشقانهای نافرجام را زیست کند و حسرت بخورد.
هر آنچه در فیلم آدم بد شاهد هستیم گویی ابتدایی تناسخگونه دارد که معشوقهی هان-کی خود را در قامت دخترانی معصوم مقابل چشم این مرد قرار میدهد. اما اگر روایت را برای اولین بار در دنیای کیم کی دوک ملاحظه کنید ممکن است خلأهای موجود در روایت کمی شما را دچار پریشانی کند.
اما زمانی که به کتاب نقاشیهای «ایگون شیله» در دستان سون هوآ دقت میکنیم به ساحل «مسافرخانهی بردکیج» میرسیم که شخصیت اصلی داستان نقاشی «دختری با موهای مشکی» شیله را در کنار خود داشت و بهنوعی این نقاشی هویت او محسوب میشد.
درک درست از زنان عریان موجود در نقاشیهای شیله این است که او با کج کردن خطوط و دفرمه کردن زیباییشناسی کالت زنانه نوعی بیپناهی و سرگشتگی را ارائه میداد.
مگر نه اینکه زنان این دو دنیا در دو فیلم آقای کیم هم عملاً از کشش جنسی به نوعی سرگشتگی رسیدهاند. از سوی دیگر کنارگذر رودخانهای که گویی برآمده از نوآری سوررئالیستی در دنیای آقای کیم کی دوک است مخاطب را ناخودآگاه بهیاد فیلم «کروکودیل» میاندازد؛ اما اینجا دیگر قرار نیست به بستر رودخانه برویم و کاراکترهای آن فیلم را بیرون بکشیم.
در نهایت استفادهی هوشمندانهی آقای کیم کی دوک از «چو جائه هیون» و «سئون وون» در فیلم جزیره گویی پیشدرآمد یا فلشبکی در دنیای «آدم بد» محسوب میشود. این دو بازیگر در آن فیلم نیز در نقش قواد و کارگر جنسی به ایفای نقش میپرداختند.
حال سی وون در کالبد سون-هوآ تجلی پیدا کرده و چو جائه هیون نیز هان-کی صامت شده است. بهنوعی کارگردان مخاطب را بر آن میدارد که برای درک بهتر دنیای فیلم جدیدش به سه اثر قبلی هم نگاهی بیندازد.
سوررئالیسم آقای کیم کی دوک در فیلم آدم بد و دیگر آثارش لبهی تیزی همچون سوررئالیستهای فرانسوی و اسپانیایی ندارد. کاراکترها در همان لحظهای که در حال لذت بردن از نسیم دریا هستند گویی دیگری را به درون رؤیای زندهی خود میکشند. بهنوعی مرز باریک سوررئالیسم و رئالیسم جادویی در دنیای آثار آقای کیم کی دوک برداشته میشود تا مخاطب همهچیز را در ترکیب با یکدیگر مشاهده کند.
او در این شاعرانههای عریان محکوم به زنستیزی میشود، اما همه میدانیم که کیم کی دوک هر آنچه از زن میگوید گویی از مادر هستی گفته است. زن در سینمای کیم کی دوک حکمرانی شاعرپیشه است که در آغوش آن روی دیگر جهان، مرد، هستی را میسازد؛ حال این هستی را گاه باید با تلخترین حقایقش زیست.