صفحه اصلی > نقد فیلم : معرفی و نقد فیلم گربه‌ی سیاه | Kuroneko 1968

معرفی و نقد فیلم گربه‌ی سیاه | Kuroneko 1968

فیلم گربه‌ی سیاه

نام اصلی: Kuroneko

نام فارسی: فیلم گربه‌ی سیاه

محصول: ۱۹۶۸ – ژاپن

ژانر: دلهره، تاریخی، فانتزی

رده‌ی سنی: ۱۶+

امتیاز: ۴ از ۴

مصطفی ملکی

در مرور قبلی به داستان «فیلم اونی‌بابا» از آقای «کانتو شیندو» پرداختیم. روی دیگر آن داستان را بدون شک باید «گربه‌ی سیاه» در سال ۱۹۶۸ دانست؛ داستانی که از آن توحش کمی فاصله می‌گیرد و با عبور از دالان نمایش‌های کابوکی و نو انتقامی شاعرانه و سوررئال را به‌تصویر می‌کشد. به‌نوعی می‌توان فیلم گربه‌ی سیاه را نوآری کاملاً پست‌مدرن دانست.

در اونی‌بابا شاهد زندگی زنی میانسال و دختری جوان بودیم که در میانه‌های جنگ‌های خونین داخلی ژاپن سعی در زنده‌ماندن داشتند. آن زن مادر و دختر جوان همسر مرد جوانی بودند که به جنگ رفت و هیچگاه بازنگشت.

فیلم گربه‌ی سیاه

حال در «فیلم گربه‌ی سیاه» روایت با خانه‌ای بیرون بیشه‌زار بامبو آغاز می‌شود که هفده سامورایی به کلبه‌ای که زنی میانسال و دختری جوان در آن حضور دارند حمله‌ور می‌شوند. آن‌ها پس از تجاوز گروهی به این دو زن کلبه را غارت کرده و آتش می‌زنند.

این افتتاحیه قرار است داستان را بیرون از این بیشه‌زار روایت کند؛ شب‌هنگام زیر دروازه‌ی راجومون و هنگام عبور سامورایی‌های تنها. زنی سفید‌پوش همه‌اشان را اغوا کرده و به درون عمارتی درون بیشه‌زار می‌برد. این دو زن از طریق خدای شیطان وارد معامله‌ای برای گرفتن انتقام شده‌اند.

آقای شیندو در فیلم گربه‌ی سیاه سعی در اقتباس از داستانی فولکلور دارد. از سوی دیگر وجود گربه در این داستان نیز ما را وارد زیرژانر گربه‌های هیولا در ساختار سینمای دلهره‌ی ژاپنی می‌کند؛ گربه‌ای که در این معامله‌ی شیطانی در قامت این دو زن بر سامورایی‌ها ظاهر شده و خون‌اشان را می‌نوشد.

فیلمساز ژاپنی پس از تقابل کاراکتر هاچی و همسر و مادر فوت‌شده‌اش مخاطب را به درون تعلیقی می‌برد که از طریق آن دائم به‌دنبال عیان‌شدن راز قتل این دو در نزد هاچی است.

اما در اینجا عهد این دو و خدای شیطان به‌میان می‌آید و فدا کردن همین روح آزاردیده برای بار دیگر لمس‌کردن همسر و فرزند. آقای شیندو در میانه‌ی این روایت به‌راحتی مخاطب را وارد عاشقانه‌ای کاملاً اخلاقی و برآمده از تعهد می‌کند.

زمانی که با روایت اونی‌بابا مواجه شده باشیم، این داستان آن روی دیگر انسانی و شاعرانه‌ی توحش قبلی است. در این داستان شهریت کیوتو در برابر مخاطب قرار می‌گیرد و عملاً آن فاصله‌ی طبقاتی زمختی که در اونی‌بابا کاملاً انتزاعی تصویر شده بود عینیت می‌یابد.

نقد فیلم مخمصه | Heat 1995
بیشتر بخوانید

اما بخش دوم و سوم فیلم گربه‌ی سیاه ترکیبی زیبا از موسیقی و رقص‌های موجود در پرفورمنس کابوکی است. آقای شیندو بی‌آنکه سینمای خود را به درون صحنه‌پردازی تئاتری ببرد، از طریق نورهای موضعی و باز هم بازی بی‌نقص «نوبوکو اوتوا» پرده‌های فیلم گربه‌ی سیاه را یکی پس از دیگری پس می‌زند تا مخاطب سکانس‌به‌سکانس این تعلیق را لمس کند.

زبان آقای شیندو در این فیلم تندتر و حتی گاهی مشخص‌تر و بیرون‌آمده از لاک کنایی است. همان‌طور که در بالا اشاره شد نظام طبقاتی عینیت می‌یابد و دوربین کارگردان نیز از طریق نماهای بسته به‌زیبایی آن را تصویر می‌کند.

فیلم گربه‌ی سیاه

به‌طور مثال به زمانی که هاچی سر آن سامورایی را برای ارباب خود می‌آورد و نماهای بسته از بدن او در برش‌هایی روی چشمان پر از تمسخر زنان حرمسرای ارباب تغییر می‌کند می‌توان این فاصله را به‌خوبی حس کرد. از سویی دیگر این نماهای بسته روی دیگری از اروتیسم را در روایت‌های آقای شیندو تصویر می‌کند.

در این فیلم با نوعی لمس فیزیکی انتزاعی و حقیقی مواجه هستیم که کارگردان آن را متناسب با نمایش انتقام «یون» و «شیگه» پیش می‌برد؛ عهدی میان عهدی دیگر برای لذتی تنانه. در اینجا نیز دوزخ مذهبی تبدیل به پیشکشی ابدی در عهدی می‌شود که زن تصمیم می‌گیرد در ازای هفت روز لمس تن معشوق خود آن را به جان بخرد.

دیدگاهتان را بنویسید

دو × 5 =