نام انگلیسی: Sharp Corner
نام فارسی: فیلم پیچ تند
ژانر: درام، هیجانانگیز
ردهی سنی: ۱۳+
امتیاز: ۳ از ۴
مصطفی ملکی
برخی داستانها آنقدر ریشه در واقعیتی محض دارند که حتی داستانیشدنشان نیز گویی فقط بازنمایی سادهای از زندگیست. در فیلم جدید آقای «جیسن باکستن» با یکی از این بازنماییها مواجه هستیم.
بگذارید ابتدا با مثالی از زندگی آغاز کنیم. آیا شده در باب یک اتفاق شما تنها فردی باشید که با انصراف اطرافیان از پرداخت به آن امر اصرار به ادامه داشته باشید؟ مثلاً در مجتمعی که زندگی میکنید دو حادثهی کفشدزدی طی یک هفته رخ داده است.
حال شما علیرغم اینکه دیگران در حال ادامهی زندگی عادی خود هستند، بهیکباره تصمیم میگیرید برای دزد دام پهن کنید و این وسواس آنقدر به شما هجوم میآورد که برای ورود دزد همهی شرایط را فراهم کنید تا بتوانید بالاخره بر این وسواس فکری غلبه کنید. روایت جدید آقای بکستن فیلم پیچ تند دقیقاً روی همین وسواس فکری مخرب تمرکز دارد.
«جاش» و «ریچل» بههمراه تکفرزندشان به خانهای در بیرون از شهر نقل مکان کردهاند. آنها خوشحال از این جابهجایی در حال چیدن وسایل هستند که بهیکباره با صدای بلند ترمز شیشهی خانه شکسته میشود و یک لاستیک با سرعت از بالای سر آنها به دیوار داخلی پذیرایی برخورد میکند.
خانهی جدید آنها سر یک پیچ تند قرار دارد و گویی همین مسئله باعث قیمتگذاری پایین برای این مکان شده است. پس از این حادثه و شوک با برشی مستقیم به یک هفتهی بعد میرویم. حال زندگی این زوج در مراحل اول تأثیرپذیری از این حادثه قرار دارد.
جاش همچون یک معتاد در باب رانندهی نوجوان فوتشده تحقیق میکند و به کلاس کمکهای اولیه میرود؛ چرا که احساس میکند اگر طی ده دقیقه بتواند به فرد مصدوم کمکهای اولیه را برساند از مرگ او جلوگیری میکند.
این دغدغه در ابتدا همچون یک خاصیت انساندوستانه زندگی او را در بر میگیرد. اما رفتهرفته خانوادهی ریچل و فرزندشان نیز در معرض ترکشهای این تصمیم وسواسگونه قرار میگیرند.
آقای بکستن در فیلم پیچ تند بهخوبی میداند که زاویهدید روایت فقط باید توسط جاش هدایت شود. او از طریق همین تصمیم باعث میشود هیجانی که انتظار دارد به درون ذهن مخاطب نفوذ کند.
از سویی دیگر این انتخاب سبب میشود تا خردهروایتهای غیرضروری، اعم از ترکشدن جاش و نگاه دیگران به او، جای خود را به تنهاییهای ویرانکنندهی این کاراکتر دهند.
در نتیجه از ابتدا تا انتهای فیلم پیچ تند با این تغییر رفتار ناگهانی همچون محرکی که سبب تغییر در دیگر ابعاد زندگی جاش میشود همراه هستیم. آقای بکستن از طریق همین تمرکز روی جاش و تغییرات وسواسگونهاش در باب سوانح مقابل خانهاش و انتخاب بازیگر دقیق و هوشمندانهاش باعث شده مخاطب در برابر روایتی قرار بگیرد که بهسادگی هر چه تمام بخشی از زندگی واقعی و زیستهی انسان را در جامعه مشاهده کند.
«بن فاستر» همان بازیگری است که بهخوبی از عهدهی کاراکتر جاش برمیآید. برای بازی خوب فقط نیاز به شخصیتپردازی و توصیفات روایی متوسط به بالا در سناریو بوده که باید گفت آقای بکستن این مواد اولیه را در اختیار بازیگر قرار داده است.
خورهی فکری جاش در این داستان همان تکمسیر روایی مد نظر کارگردان بوده است و بدون اینکه فیلم پیچ تند وارد دنیای ابزورد یا کمدیهای میانه شود، از طریق درامی ساده مسیر خود را پیدا میکند.
اما آقای بکستن برای به کمالرساندن فیلم پیچ تند نیاز داشت تا نقش ریچل را پررنگتر کند تا مخاطب از طریق دیالوگهای دچار افتوخیز این زوج و نگاه هر کدام به این رخدادها بهتر و بهتر خورهی فکری جاش را درک کند. اما متأسفانه ریچل و حرف های ناگفتهاش در کنار خردهروایتهایی که آقای بکستن از روایت حذف کرده جا گرفتهاند.