نام انگلیسی: Suspiria
نام فارسی: فیلم سوسپیریا (مادر آه و ناله)
محصول: ۱۹۷۷ – کشور ایتالیا
ژانر: دلهره، هیجانانگیز
ردهی سنی: ۱۶+
امتیاز: ۳.۵ از ۴
مصطفی ملکی
در باب دنیای «داریو آرجنتو» در مرور فیلم «عینک دودی» و همچنین در قسمتهای هفتم و هشتم تاریخ سینمای دلهره بهتفصیل صحبت کردهایم. اما کیست که سهگانههای موضوعی او را طی سالها دیده باشد و نامی از فیلم سوسپیریا نبرده باشد.
شاید بهانهی ورود دوباره به سینمای داریو آرجنتو چشمکزدنهای اثری همچون سوسپیریا بوده است. بههمین سبب سعی داریم ابتدا وارد فیلم سوسپیریا آقای آرجنتو و سپس بازسازی سال ۲۰۱۸ آقای گوادانینو شویم.
داستان فیلم سوسپیریا آقای آرجنتو مانند هر روایت دیگری از او خط روایی سادهای دارد و این استاد جالوهای ایتالیایی و یکی از اساتید دلهره از طریق قابهای خود طنازی در تغییر ساختار تعلیق و فاکتورهای دلهره مخاطب را به درون اثر خود میبرد.
فیلم سوسپیریا آغازگر سهگانهی سه مادر آقای آرجنتو است که به قدرتهای سهگانهی مادران جهان اشاره دارد؛ مادر آه، مادر تاریکی و مادر اشک. او در سه اثر خود سعی دارد این مجمع مادران جادوگر را بهتصویر بکشد. در فیلم سوسپیریا جدید همهچیز از ورود دختری جوان و آمریکایی به یک آکادمی آموزش باله در اروپا آغاز میشود. به اولین نمای فیلم دقت کنید که چگونه غلظت رنگ قرمز چشم شما را میگیرد.
سپس با تغییر زاویهی دوربین به زاویهدید کاراکتر سوزی بنیون وارد میشویم که دو خروجی فرودگاه را مقابل خود میبیند؛ ابتدا زنی قرمزپوش از در بیرون میرود و در برابر هوای بارانی با باد شدید قرار میگیرد. سپس یک مرد از در دیگر خارج میشود و در برابر هوای ملایمتری قرار میگیرد. پس از این برشی مستقیم و خروج سوزی از در و مواجهشدن با هوای بارانی و طوفانی.
در این فیلم اگر بهدنبال داستانی تودرتو و مملو از تعلیق هستید، باید گفت که آقای آرجنتو در هیچکدام از آثار خود بهدنبال بازیکردن با فاکتورهای داستانی نیست. او سادهترین خط داستانی را پیش میگیرد و سپس همهی توان خود را روی فرم بصری فیلم سوسپیریا میگذارد.
بهنوعی میتوان اینگونه گفت که سمبولیکترین و نشانهایترین محتواها در فیلمهای آقای آرجنتو در فرمی ساده و بهدور از سمبلیسم ارائه میشوند و در عوض فرم قرضگرفتهشده از روایت به کمک فرم بصری میرود و اثری چون سوسپیریا در برابر ما قرار میگیرد.
زمانی که به داستان فیلم سوسپیریا و دو مادر دیگر توجه میکنیم گویی اگر فیلمسازی جز آقای آرجنتو وارد این داستان میشد سعی میکرد در دو دههی طلایی ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ روایتی را روی پرده ببرد که مخاطب را درگیر رنج جامعهی مردسالار بر زن کند؛ بهخصوص که کهنالگوی زنانگی و جادوگری در این فیلم سوسپیریا میتوانست بهراحتی دهان ذهن بسیاری را آب بیندازد.
اما در دنیای آقای آرجنتو از چنین درونمایهای وارد فرمی جنایی و حضور قاتلی سریالی با الگوهای جنایی متفاوت میشویم. آرجنتو در این فیلم آنقدر زیبا از نورپردازی تصنعی در فضایی بسته و میزانسنی متناسب با فضای مالیخولیایی روایت بهره برده که مخاطب بیآنکه سعی در کندوکاو میان شخصیتها داشته باشد، خود را در این فضاها کم میکند.
بهنوعی مخاطب فیلم سوسپیریا از همان ابتدا میپذیرد که همانند کاراکتر سوزی در میان این اشباع رنگ و تضاد هوشمندانهی رنگهای گرم و سرد سرگردان شود تا این خواب را به انتها برساند. در باب سوسپیریای آقای آرجنتو باید دقت کرد که او چگونه از انحنای خطوط و در نهایت خطوط و زاویههای راست بهره میبرد و سعی دارد از طریق اشباع رنگی فوویستی به طرحی نئوپلاستیستی در میزانسن خود برسد. باید گفت او در سطحی کمالیافته به این هدف هنرمندانهاش رسیده است.