نام انگلیسی: A Widow’s Game
نام فارسی: فیلم بازی یک بیوه
محصول: ۲۰۲۵ – اسپانیا
ژانر: جنایی
ردهی سنی: ۱۴+
امتیاز: ۲.۵ از ۴
مصطفی ملکی
قبل از اینکه به فیلم بازی یک بیوه بپردازیم بگذارید در باب تلاش سینمای اسپانیا برای جای گرفتن در قفسههای ژانری سینمای جهان مطلبی را عنوان کنیم. این سینما طی یک دههی اخیر دائم در تلاش است تا در دو ژانر جنایی و دلهره امضای پررنگ خود را داشته باشد.
طبق آثاری که مشاهده کردهایم باید گفت کفهی ترازو به سود ژانر جنایی سنگینتر است. آثار اسپانیایی در ژانر جنایی و رازآلود گاه آنقدر داستان منحصربهفردی داشتهاند که بسیاری از کشورها در سینمای خود اقدام به بازسازی آن داستانها کردهاند. حال آقای «کارلوس سدس» در جدیدترین اثر خود سعی دارد وارد پروندهای واقعی در سال ۲۰۱۷ شود.
داستان فیلم بازی یک بیوه قرار است از چهار زاویهی دید مخاطب را درگیر فیلم بازی یک بیوه کند؛ «ایوا» بهعنوان بازرس ویژهی این پرونده، «ماخه» بهعنوان اصلیترین مظنون و همسر مقتول و در نهایت «سالوا» بهعنوان همدست احتمالی ماخه در این جنایت. داستان فیلم بازی یک بیوه با پیدا شدن جنازهی «آرتورو» در پارکینگ یک ساختمان آغاز میشود و مخاطب از همان ابتدا از زاویهدید ایوا به درون ماجرا میرود.
کارآگاهی که بیش از ۹۰ درصد از پروندههای خود را به ثمر نشانده است. او از همان ابتدا درگیر بازیهای ماخه میشود و به نوعی تا انتهای پردهی خود این شک را تبدیل به یقین میکند.
در این بخش کارگردان سعی دارد تا جایی که میتواند مخاطب را درگیر تعلیقها و حفرههای روایی کند تا در دو بخش دیگر بهخوبی از آنها بهره ببرد.
اما قدرتمندترین بخش داستان فیلم بازی یک بیوه بهلحاظ روایی بدون شک مربوط به ماخه است. مخاطب به چند ماه قبل از ازدواج او با آرتورو بازگردانده میشود و داستان این دختر خودشیفته را از نظر میگذراند؛ زنی که دچار اختلال خودشیفتگیست و هر زمانی که از مرکز توجه بهدور باشد و بهنوعی خواستههایاش برطرف نشود دچار رواننژندی میشود.
آن هم از طریق تنگی نفس و اضطراب بیشازحد. بههمین سبب است که ماخه بهسرعت وارد رابطهای میشود که دست بالا را در آن داشته باشد. در این فیلم کاراکترهای آندرئاس، آرتورو، دنیل.
سالوا حضوری فیزیکی در زندگی او دارند و همکار ماخه در بیمارستان تبدیل به یار تعویضی در مواقع لازم میشود. آقای سدس در کل فیلم بازی یک بیوه خود درست در همین پرده است که او روایتگری و تسلط خود روی یک کاراکتر را بهتصویر میکشد.
مخاطبی که در برابر این پرده قرار میگیرد بهراحتی این اختلال را در کاراکتر ماخه مشاهده میکند. از سویی دیگر در کنار شخصیتپردازی پر از جزئیات آقای سدس باید به بازی زیبای خانم «ایوانا باکرو» اشاره کرد که عملاً ماخه را در حال زیستن است.
این بازیگر توانا از همان زمان نقشآفرینیاش در «هزارتوی پن» در نقش «اوفیلیا» نشان داد که عصای دست فیلمسازان اسپانیایی در آثار ژانری است. در این فیلم نیز شاهد هستیم که چگونه شخصیتپردازی خوب.
انتخاب بازیگر درست و در نهایت بازیگردانی کارگردان و بازیخوانی بازیگر منجر به شکلگرفتن نقشی میشود که بدون شک برای مخاطب سینما و علاقمندان به بازیگری و کارگردانی قابل تأمل و آموزش است.
اما آقای سدس در اضافهکردن المانهای داستانی خود به روایت مستند چندان خوب عمل نکرده است؛ بهخصوص زمانی که وارد زندگی خصوصی ایوا میشود. او در پرداخت به این زندگی از قدرت بازیگری خانم «کارمن ماچی» بهره نمیبرد و از طریق برشهای بیربط برخی از این ورودها را ناقص میکند. در هر صورت فیلم جدید این کارگردان آنقدری بهلحاظ روایی قدرتمند است که مخاطب را در لابهلای شخصیتهایاش گم کند.