نام اصلی: Onibaba
نام فارسی: فیلم اونیبابا | گودال | عجوزهی شیطان
محصول: ۱۹۶۴ – ژاپن
ژانر: دلهره، تاریخی
ردهی سنی: ۱۶+
امتیاز: ۴ از ۴
مصطفی ملکی
شاید بدون اغراق باید موج نو سینمای ژاپن را در معنای کامل موج نو نامید؛ جنبشی که از دل خاکسترهای دو بمب اتم برخاست. زمانی که به تاریخ قرن بیستم مینگریم و تا کنون آن را مرور میکنیم گویی ژاپن در همهچیز منحصربهفرد و منزوی بوده است.
سینمای پیشروی ژاپن که از ابتدای قرن بیستم پابهپای سینمای جهان پیش میرفت پس از جنگ جهانی دوم گویی دچار نوعی بازبینی رازآلود و خموده نسبت به تاریخ ژاپن و زیست اجتماعی مردمان این کشور شد.
پس از سانسورهای اعمالی توسط ایالات متحده که طی آن در باب موضوع بمب اتم نباید فیلمی یا مطلبی جز با درونمایهی «بمباران برای پایان جنگ اجتنابناپذیر بود» ساخته شود، روایتگرانی سینمایی که در حاشیهی سینمای جریان اصلی ژاپن به فعالیت مشغول بودند دست به ساخت آثار ی مستقل در این باب زدند.
یکی از این فیلمسازان آقای «کانتو شیندو» در کنار بزرگانی چون «ماسومورا» در اواخر دههی ۱۹۵۰ تا میانههای دههی ۱۹۷۰ موجی را به راه انداختند که فیلمسازان گویی همهی مرزهای سینمای جریان اصلی را پاک میکردند تا از زاویهدید خود پاسخی گاه بسیار شخصی به وضعیت موجود دهند.
گویی این نگاه درست در برابر کادربندی ظریف و تقدیرگرایانهی اوزو بود. حال امشب قرار است به یکی از آثار آقای شیندو ورود کنیم که حتی در ساختاربندی ژانریاش نیز همه را وادار با تحسین میکند؛ «اونیبابا».
فیلم اونیبابا از همان ابتدا تناقض مد نظر کارگردان را ارائه میدهد؛ تیتراژی که با موسیقی جز آغاز میشود و در ادامه با سازهای کوبهای تغییر ضربآهنگ میدهد. در ابتدای این اثر ۱۱ دقیقه را همراه با رقص نیزار در کنار یک دریاچه و دو زن که در حال شکار سربازان از جنگ برگشته هستند میشنویم؛ بدون دیالوگ و صرفاً از طریق تغییر زاویهی دوربین، وزش باد و در نهایت پرفورمنس بینقص بازیگران.
زمانی که در همین یازده دقیقه با اونیبابا مواجه میشوید گویی هر آنچه کمال بازیگریست در اکت «جیتسوکو یوشیمورا» در نقش عروس و «نوبوکو اوتووا» در نقش مادرشوهر شاهد هستید.
اما اعجاز اونیبابا در موسیقی متن، سکوتهای عمدی و فضا دادن به وزش باد میان نیزار و در نهایت پرفورمنس بینقص بازیگران آن نیست. آقای شیندو فیلم اونیبابا را تبدیل به متافیکشنی در باب ژاپن همیشه در حال جنگ کرده است. به لحظهای که هاچی، مادرشوهر و عروس در حال تماشای درگیری دو سامورایی در آنسوی دریاچه هستند دقت کنید.
گویی در آنسو مخاطبی دیگر در حال تماشای یک اثر تاریخی است و اینجا در این بخش ما بهاتفاق این سه کاراکتر در حال زیست در میان قحطی، مردهخواری و در نهایت توحش بیپرده هستیم.
آقای شنیدو مغز فیلم اونیبابا خود را از یک روایت بودایی در باب ساحرهی شیطان وام گرفته است و با تزریق المانهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی مدنظرش که شامل فاصلهی طبقاتی، قحطی، عصیان علیه سنت و مذهب و در نهایت تغییر رویکرد جامعه میشود سعی دارد داستانی کاملاً پستمدرن را به مخاطب سینما ارائه دهد.
از سویی دیگر آقای شیندو کاملاً محتاطانه سعی دارد از ترکیب ژانر دلهره و اروتیسم مخاطب را درگیر روایتی کند که در آن فاصلهی بین کلبهی هاچی و خانهی آن دو زن گودالی تاریک بهاندازهی تاریخ قرار دارد.
در این روایت فیلمساز حتی برای لحظهای برای کاراکترهای خود مسیری را برای رهایی و رستگاری ایجاد نمیکند؛ چرا که آنها همانگونه که برای دیگران دامی را پهن کردهاند تا برای چند روز سیر بمانند، بههمان میزان خودشان در خطر افتادن در تلهای دیگر هستند. بههمین سبب است که فیلم اونیبابا در انتهای خود گویی همچون لوپی بیانتها بهپایان میرسد.
اما اروتیسمی که در فیلم اونیبابا وجود دارد. آقای شیندو برعکس موج نوییهای فرانسوی نگاهی کاملاً اجتماعی به کشور و جغرافیای خود دارد. در این روایت کاراکترهای او درگیر اصلیترین نیازهای بشر هستند و درون این مرداب غرقشده میان نیزار گویی از هر قانونی دور هستند.
بههمین سبب است که نیاز به رابطهی تنانه همانقدر مهم است که سیر کردن شکم و تلاش برای زنده ماندن. در برخی از نقاط فیلم که هر سه مورد در زندگی کاراکترها ایجاد میشود، گویی آنها فرصت فکر کردن به تغییر وضع موجود را دارند.
در طی همین تلاش برای گذر از این ایستگاه است که مادرشوهر آن زن جوان همچون سدی در برابر این تغییر میایستد و آن ماسک شیطانی را بر صورت میزند. فیلم اونیبابا آقای شیندو یک کمالیافتهی فرمی و محتوایی است؛ از تدوین و برشهایی که گاه بدون حتی ضرب موسیقایی و فقط در سکوت و از طریق تغییر قابها روایت را پیش میبرد تا روایت سهبخشی فیلم اونیبابا از انحطاط انسان!