نام انگلیسی: The Studio
نام فارسی: سریال استودیو
محصول: ۲۰۲۵ – ایالات متحده
ژانر: کمدی، هجو
ردهی سنی: ۱۶+
امتیاز: ۳ از ۴
مصطفی ملکی
شما طی ۱۰ قسمت با سریال استودیو خواهید خندید. حتی ممکن است گاهی صدای قهقههی شما بلند شود و ادامه دهید. ترکیب «سث روگن» و «ایوان گلدبرگ» بهنظر مانند همیشه ترکیب برندهای محسوب میشود. این دو کمدینویس طی دو دههی اخیر تجربههای بسیار ارزرشمندی را در سینمای تجاری و مستقل ایالات متحده از سر گذراندهاند.
بگذارید ابتدا در باب فرم اصلی و امضای قابهای اثر صحبت کنیم و سپس وارد هجویات آن و درونمایهی چندپهلویش شویم. زوج کارگردانی در کلیت اثر خود سعی کردهاند ضربآهنگ بالا را بهجای برشهای پیدرپی و تغییر زاویهی دوربین بر عهدهی دوربین روی دست با اضافهشدن ادویهی لانگتیک پیش ببرند.
در این حالت با هر برش که مخاطب را وارد لوکیشن و سکانس بعدی میکند این دوربین است که با حرکت خود توسط اپراتور روی دست باعث میشود مخاطب درکی از فضا را داشته باشد.
سث روگن و ایوان گلدبرگ واقعاً در هالیوود استودیویی خیالی را با نام کانتیننتال خلق میکنند و در همان قسمت اول مخاطب را به درگیری با کاراکترهای درگیر در این استودیو دعوت میکنند.
شخصیت اول فیلم فردی با نام «مت رمیک» است که در همان قسمت اول از سوی مدیرعامل تبدیل به مدیر استودیو میشود. او بهنظر خود یک سینهفیل است که وظیفهاش در اختیار دادن فضا به سینماگران مستقل است. اما در همان قسمت اول مجبور است برای بقا در این شغل که همیشه آرزویش را داشته با ساخت یکی از فرنچایزهای زرد هالیوودی وارد این دنیا شود.
ضربآهنگ بالایی که در این قسمت شاهد هستید در همهی قسمتها وجود دارد و باتوجه به زمان اندک هر قسمت که بین ۲۵ تا ۳۵ دقیقه است، مخاطب بیآنکه گذر زمان را حس کند درگیر سریال استودیو میشود.
«استودیو» را باید دید و لذت برد. اما در عین حال باید بههمان میزان با احتیاط به درون خردهروایتهایش رفت تا در گرداب مد نظر سث روگن نیفتیم؛ گردابی که ممکن است باعث فراموشی سینما شود تا همهچیز را در این کلیشههای رایج و هالیوودی جستوجو کنیم.
در این گرداب هالیوود آنچیزی را که مخاطب عطش دیدن و شنیدن آن را دارد با سوپاپهای اطمینانی از جنس سث روگن و در قالب چنین هجویاتی ارائه میدهد. هالیوود عاشق ناسزا شنیدن است، چرا که از دل این دشنامها نیز میتواند گیشهی خود را پربار کند.
بههمین سبب است که هر از گاهی فرزندان خلف خود مانند سث روگن و ایوان گلدبرگ را به درون ذهن مخاطب میفرستد تا ساختاری را به نقد بکشد که نزدیک به یک قرن است که از آن سود برده است.
در هالیوود واینستینها از بین نمیروند، بلکه در کالبدی دیگر و متناسب با زمان خود حلول پیدا میکنند. شاید موفقیت هالیوود در همین است که هیچگاه خود را مقدس نکرده و همزمان نقش خدا و ابلیس را بازی میکند؛ تناقضی که تا ابد مخاطب را جادو میکند.