نام انگلیسی: Alpha.
نام فارسی: فیلم آلفا
محصول: ۲۰۲۵ – هلند، سوئیس، اسلوونی
ژانر: هیجانانگیز
ردهی سنی: ۱۴+
امتیاز: ۲ از ۴
داستان آقای «یان ویلم فن اوویک» یکی از آن آثاری است که در نیمهی ابتدایی خود با صبر و حوصله مخاطب را در برابر دنیایی آشنا قرار میدهد. در این دنیا کاراکتر اصلی به هر قیمتی که شده سعی دارد جایگاه خود را میان دوستان و جامعه بهدست آورد.
بهنوعی در این بخش با فردی مواجه میشویم که در همهجا تحت تأثیر کنش و واکنش همجنسهای خود قرار میگیرد و قرار نیست تأثیرگذاری ارضاکنندهی ذهنی و اجتماعی او را در بر گیرد. برای درک بهتر شرایط کاراکتر «رین» بگذارید مثالی ملموس بزنیم. تصور کنید که هر هفته یک دورهمی با دوستان نزدیک خود دارید.
این دورهمی هر هفته در خانهی یک نفر برگزار میشود. در طول این دورهمیها افراد معمولاً در حال گپزدن، تبادل نظر و حتی تماشای منظم فیلم آلفا هستند. در این میان یک نفر معمولاً هستهی جمع قرار میگیرد و در بیشتر اوقات همهی حواسها متوجه او و رفتارهایش است.
از نقاط قوت و اظهار نظر در باب مسائل مختلف گرفته تا نقاط ضعف و ترسها. این فرد درون جمع نقطهی مقابلی هم دارد و آن کسی است که دائم در حال تلاش برای همرده کردن خود با فرد آلفاست، اما هیچگاه موفق نمیشود. این مسئله در صورت تکرار باعث بروز ضعفهای شخصیتی فراوان در فرد میشود و حتی او را دچار پارانویا نیز میکند.
رابطهی رین و پدرش نیز به همین گونه است. او پس از مرگ مادر خود را به نزدیکی کوهستانی رسانده که در آنجا از طریق رفتن به ارتفاعات و اسنوبرد تخلیه میشود. کارگردان از همان ابتدا و قبل از ورود پدر نشانههای تلاش رین برای تأثیرگذاری در روابط فردی و اجتماعی را به تصویر میکشد؛ بهخصوص هنگام جر و بحث با مردی که کاپشن آبی پوشیده و سکوت ناگهانی رین در قبال این فرد.
اما زمانی که پدر وارد میشود، عملاً رابطهی دونفرهی مریضی را از سوی رین شاهد هستیم که گویی پدر را همچون رقیبی سرسخت در زندگی خود میپندارد. ورود پدر به جمع دوستان تعطیلاتی، آگاهی از رابطهی جدپد پدر با زنی همسن رین و در نهایت بگوبخندهای پدر با زنی سیاهپوست که رین تصور میکرد دوستدخترش است.
کارگردان در بخش اول داستان خود از طریق قابهای منحصربهفرد و تلفیق آن با موسیقیای که روی تصاویر مینشیند، مخاطب را آمادهی این تنش روانی میکند. در بخش اول فیلم آلفا با قابهایی از کوهستان برفی و اسکی روی برفها مواجه میشویم که در هیچ اثر داستانی دیگری نمونهاش را اینگونه زنده و قابل لمس ندیده بودیم.
اما در بخش دوم داستان، همهچیز تبدیل به جنگ برای زندهماندن میان کوهستان میشود و عملاً رابطهی رین و پدر با جامعهی بیرونی و جمعهای کوچک درون آن قطع میشود. کارگردان بهیکباره تصمیم میگیرد از طریق بهمنی کوچک در ارتفاعات این رابطه را همچون یک تراپیست درمان کند.
او در بخش دوم فیلم آلفا بهعمد تصمیم میگیرد داستان خود را تبدیل به یک اثر فراموششدنی در تاریخ سینما کند. در ذهن هیچ انسان عاقلی نمیگنجد که پس از ۵۰ دقیقهی قابل تأمل و رشد مشکلی روانی در شخصیت اول داستان و مهمتر از همه نزدیک کردن مخاطب به او و باز شدن دالانهای واقعیت اجتماعی درون این روابط.
بهیکباره کارگردان تصمیم بگیرد رابطهی بیرونی این دو نفر را با جهان پیرامون قطع کند و آنها را از طریق تلاش برای زندهماندن تبدیل به پدر و پسری واقعی کند؛ رابطهای که بهزعم کارگردان تا پیش از این وجود نداشته است.
فیلم آلفا آقای اوویک در بخش دوم همچون کاراکتر رین میان برفهای کوهستان برای پیدا کردن کمک سرگردان است. بهنوعی روایت فیلم آلفا در ساختار فرم روایی و حتی فرم بصریاش با کاراکتر اصلی همزادپنداری تکنیکی میکند و تا آخرین قاب خود از این سرگردانی خلاص نمیشود.
شاید روایت کارگردان فیلم آلفا هم همچون کاراکتر رین دچار فراموشی موقتی شده است. غیر از این تفسیرهای از سرِ استهزاء، منطقی برای سرگردانی روایت فیلم آلفا آقای اوویک در بخش دوم پیدا نمیکنیم؛ داستانی که باید تماشا کرد و علیرغم میل باطنی آن را ناخودآگاه فراموش کرد.



