نام انگلیسی: Ma Rainey’s Black Bottom
نام فارسی: فیلم ماتحت سیاه مارِینی
محصول: ۲۰۲۰
امتیاز: ۴ از ۴ – ⬤⬤⬤⬤
موسیقی بلوز یکی از یادگاریهای زیبای آمریکایی-آفریقاییهای ایالات متحدهی آمریکاست. موسیقیای که زبان حال روح خستهی سیاهپوستان بود. نام آن بهمعنای غم، اما ملودیاش پر از انرژی است. همین تناقض در ملودی و متن باعث شده تا بلوز همچنان بیرقیب باشد.
شاید یکی از بهترین توصیفات را «بیبی کینگ» فقید در وصف موسیقی بلوز کرده است:« تفاوت بلوز و پاپ در اینه که اونا شاد میخونن و بریز و بپاشهای زیادی توی کلیپهاشون دارن، اما خودشون غمگینترین و تنهاترین آدمها هستند. اما ما همهی غمامون رو توی متن کارمون میآریم و شادترین آدمهای کرهی خاکی هستیم.»
فیلم ماتحت سیاه مارِینی که از روی نمایشنامهای با همین نام افتباس شده است، نام یکی از مشهورترین آثار «ما-رینی» معروف به مادرِ بلوز است. یک گروه موسیقی که با ما-رینی کار میکنند.
قرار است به استودیویی در شیکاگو بروند تا صفحهای منتخب از آثار اجرا شدهاشان را ضبط کنند. گروه نوازندگان زودتر از ما-رینی میرسند و به زیرزمین برای تمرین میروند. روایت اصلی فیلم ماتحت سیاه مارِینی درست از لحظهی ورود آنها به زیرزمین آغاز میشود.
اما فیلم در باب چیست؟ بلندپروازیهای «لِوی»؟ یک اثر ملودرام که قرار است با یک پروتاگونیست به اوج برسد؟ (مانند اثر متوسط «ستارهای متولد میشود» و آثاری از این دست) یا قرار است تقابل ما-رینی و لِوی باشد؟ شاید هم اثر دیگری در باب زندگی سخت سیاهپوستان؟
اما روایت فیلم ماتحت سیاه مارِینی جدای از این درونمایههاست و «جورج سی.وولف» با وفادار ماندن به متن نمایشنامه، تمرکز خود را روی دیالوگها برده است. بیشتر فیلم ماتحت سیاه مارِینی در همین زیرزمین میگذرد. با ورود لِوی و خندههای او و شوخیهای طعنهدارش با دیگر اعضای گروه وارد بطن اصلی روایت میشویم.
اولین چیزی که در این قاببندی توجه ما را به خود جلب میکند، درِ بستهای است که لوی مدام در میان دیالوگهای خود با آن کلنجار میرود. سی.وولف با تکرار این کلنجار رفتنها دائم در ذهن مخاطب میآورد که این در را فراموش نکند. فیلم از روی یک نمایشنامه اقتباس شده است.
اما با زبانی سینمایی برای ما تصویرسازی میکند. هر کدام از اعضای گروه وقتی در باب داستانی یا گذشتهی خودشان سخن میگویند، آنقدر سلیس و با جزئیات این کار را انجام میدهند که مخاطب نیازی به تماشای فلشبک نمیبیند. همین تصویرسازی همزمان ذهن مخاطب بهموازات دیالوگها است که باعث شده سی.وولف هم نیازی به برش بین تصاویر نداشته باشد.
تمپوی فیلم هم متناسب با دیالوگهاست. لهجهی زیبایی که همهی بازیگران در آن بهنوعی هارمونی رسیدهاند، باعث شده تا هیچکدام از کاراکترها برای مخاطب صرفاً یک تیپ مندرآوردی نباشند. پررنگتر از دیگران، شخصیت لِوی است که با بازی زیبای «چادویک بوزمن» فقید ماندگار میشود.
جوانی که در دیالوگهایاش شوری وصفناشدنی دارد و با همان خنده دائم به همهی اعضای گروه طعنه میزند. خندهی آمیخته با دیالوگهای پر از درد او را بهزیبایی میتوان در میمیک چهرهی بوزمن مشاهده کرد؛ بههمین سبب است که مخاطب انجام هر عملی را از سوی او قابلانتظار میداند.
بازی زیبای ویولا دیویس را نیز از نظر نباید دور داشت. او از همان ابتدای ورودش به فیلم و آغاز دیالوگهایاش، خودِ شخص ما-رینی را بههمراه میآورد. گویی همین خواننده در همان دهه و در گرمای تابستان ایالت ایلینوی، از گرما و عصبانیت دائم در حال فریاد زدن است.
یکی دیگر از نکات قابل توجه در فیلم ماتحت سیاه مارِینی است که کارگردان برای هر کدام از تیکهای رفتاری یا بدنی کاراکترها، به مخاطب پاسخ میدهد. فیلم ماتحت سیاه مارِینی یک اثر پستمدرن است؛ کلامی مدرن در بطنی کلاسیک. تمام نماهای فیلم، بهخصوص نماهای داخلی، این نگاه مدرن را در نظر مخاطب میآورند.
دوربین گاه زاویهی ۷۵ درجه دارد و در مواردی لو-انگل است. همین تنوع در زوایای دوربین باعث میشود تا مخاطب از ابتدا تا انتهای فیلم را در آغوش بگیرد. و اما زیباترین لو-انگل، باز شدن آن در مرموز در زیرزمین است و چهاردیواری بستهای که هیچ راه خروجی ندارد.
فیلم ماتحت سیاه مارِینی شاید مرثیهای در باب زندگی سیاهپوستان باشد، اما هیچگاه سعی ندارد با مظلومنمایی و تقابل این اجتماع با سفیدپوستان اشک مخاطب را دربیاورد. فقط در دو صحنه آنها را در برابر سفیدپوستان قرار میدهد که دوربین هیچ تأملی در این باب ندارد و بهسرعت به درون استودیو بازمیگردد. چون حرف فیلم میان خود سیاهپوستان است. آنها میخندند، پرخاش میکنند، و مملو از هیجان هستند، چون تنها راه مبارزه برای احقاق حقاشان را در همین میبینند.

 
								


 
                             
                             
                             
                 
                 
                 
                