نام انگلیسی: Little Amélie or the Character of Rain
نام فارسی: انیمیشن آملی کوچک با شخصیت باران
ژانر: انیمیشن، درام، فانتزی
امتیاز: ۳ از ۴
آملی، دختری بلژیکی است که در ژاپن متولد میشود. او تا دو سالگی در سکوتی خدایانه فرو رفته است؛ نه سخن میگوید و نه حرکتی دارد، تنها نظارهگر است. گویی جهان را با نگاهش خلق میکند و اعضای خانوادهاش تنها با نام بردن او به وجود میآیند.
اما زلزلهای در تولد دو سالگیاش این سکون را میشکند و در سهسالگی زبان میگشاید. ورود «نیشیو-سان» و مادربزرگ به خانه، دنیای تازهای را پیش روی آملی میگشاید؛ دنیایی که در آن، او دیگر خدای ناظر نیست، بلکه انسانیست در مسیر تجربهی عشق، نفرت، امید، مرگ و فقدان.
خانم «مییث ولد» در سال ۲۰۰۹ با ساخت فیلمی کوتاه وارد دنیای وسیع انیمیشن میشود و سالها در انیمیشنهای مختلف به عنوان طراح کسب تجربه میکند تا بالاخره در سال ۲۰۲۵ اولین انیمشین بلند خود را با همکاری «لیان-چو هان» بسازد.
آقای هان هم اولین تجربهی انیمیشنسازی خود را با همکاری با خانم ولد کسب میکند. انیمیشن بلند «انیمیشن آملی کوچک با شخصیت باران» ساختهی «مییث ولد» و «لیان-چو هان»، تجربهای متفاوت در روایت سینمایی از جهان کودکی است.
جهانی که در آن، نگاه یک کودک خردسال به زندگی، بهعنوان زاویه دید اصلی انتخاب میشود. این انتخاب جسورانه، انیمیشن آملی کوچک را به اثری بدل کرده که هم از منظر فلسفی و هم از منظر احساسی، ارزشمند است.
انیمیشن آملی کوچک، بهظاهر ساده است اما در عمق خود، پرسشی بنیادین را مطرح میکند: آیا انسان در آغاز زندگی، خود را منشأ هستی میپندارد و سپس بهتدریج محدودیتهای انسانی را درمییابد؟
ولد و هان با انتخاب زاویه دید کودک، این پرسش را به شکلی شاعرانه و تصویری مطرح میکنند. آملی در آغاز، خود را خدایی میپندارد که جهان به واسطهی او شکل میگیرد، اما بهتدریج درمییابد که او نیز انسانیست، ناتوان در برابر جریان زندگی و حوادثی که خارج از کنترل او رخ میدهند.
انیمیشن آملی کوچک در بخشهایی با تخیل کودکانه آملی، مخاطب را به یاد جهانهای میازاکی میاندازد؛ موجودی خیالی پشت در، داستانی که نیشیو-سان برایش تعریف میکند، و لحظاتی که خیال و واقعیت در هم میآمیزند.
اما این خیالپردازی خیلی زود جای خود را به واقعیتی لطیف و انسانی میدهد؛ واقعیتی که اگرچه به گستردگی دنیای فانتزی نیست، اما هویتی مستقل و دلنشین دارد.
این تغییر مسیر شاید برای برخی مخاطبان حسرتبرانگیز باشد، اما در عین حال، به فیلم اصالت و صداقتی میبخشد که آن را از تقلید صرف از آثار بزرگ انیمیشن جدا میکند.
قدرت انیمیشن آملی کوچک در بازنمایی «نخستین تجربهها»ست؛ تجربههایی که بزرگسالان در حسرت باززیستنشان هستند و کودکان در حال لمس آنها. مرگ مادربزرگ، اشکهای پدر، و غمهای کوچک، هم برای کودک قابل لمساند و هم برای بزرگسال، یادآور فقدانهای شخصی.
این همزیستی احساسی، نقطهی قوت انیمیشن آملی کوچک ولد و هان است؛ روایتی که با وجود نپرداختن کامل به شخصیتهای فرعی، تصویری شفاف و صادقانه از دنیای آملی ارائه میدهد.
نفرت خانم کاشیما، حسرتهای نیشیو-سان، و فقدانهایی که در پسزمینه انیمیشن آملی کوچک شکل میگیرند، همگی در خدمت ساختن جهانیاند که از نگاه آملی معنا میگیرد.
در نهایت، «انیمیشن آملی کوچک با شخصیت باران» اثری است که با جسارت، جهان را از نگاه یک کودک خردسال بازآفرینی میکند. این نگاه، هم ساده و کودکانه است و هم سرشار از پرسشهای فلسفی دربارهی هستی، انسان و تجربهی نخستینها.
فیلم اگرچه در پرداخت شخصیتهای فرعی ضعف دارد، اما در ترسیم جهان آملی موفق است؛ جهانی پاک، شفاف و پر از نخستین تجربههایی که هم کودک و هم بزرگسال را به همدلی وادار میکند..



