صفحه اصلی > معرفی سریال : نقد انیمه تابستانی که هیکارو مرد | Summer Hikaru Died 2025

نقد انیمه تابستانی که هیکارو مرد | Summer Hikaru Died 2025

انیمه تابستانی که هیکارو مرد

نام انگلیسی: The Summer Hikaru Died

نام فارسی: انیمه تابستانی که هیکارو مرد

محصول: ۲۰۲۵ – ژاپن

ژانر: دلهره، رازآلود

رده‌ی سنی: ۱۵+

امتیاز: ۳.۵ از ۴

یکی از ویژگی‌های برجسته‌ی انیمه‌های ژاپنی، هدف‌مندی آن‌ها در ورود به دنیای تروماها و رنج‌های روانی از مسیر روابط بینافردی است. انیمه‌ی «هیکارو» نیز، همچون بسیاری از آثار ژاپنی، اقتباسی از یک مانگا است که مخاطب را با تجربه‌ی فقدان، سوگواری و خلأ ناشی از نبود سوگ در مواجهه با مرگ عزیزان درگیر می‌کند. این مانگای تازه، که از سال ۲۰۲۱ منتشر شده، در سال ۲۰۲۵ نخستین فصل خود را در قالب انیمه به تصویر کشیده است.

اگر روایت را در قالب کلی ۱۲ قسمتی‌اش بررسی کنیم، می‌توان آن را بازتابی دیگر از داستان‌هایی نظیر انیمه مارپیچ دانست؛ روستایی گرفتار نفرینی کهن، اسیر خدایان یا اهریمن‌ها، و چرخه‌ای از حوادث ناگزیر که با ورود مخاطب به داستان، شهر را در بر می‌گیرد.

روایت انیمه تابستانی که هیکارو مرد از ژانویه‌ی ۲۰۲۰ و در دل تاریکی جنگل آغاز می‌شود. برش‌های سریع و رخدادهای مبهم، مخاطب را از همان ابتدا تشنه‌ی فهم و کشف می‌کنند. پس از این افتتاحیه، وارد زندگی شخصیت اصلی، یوشیکی، می‌شویم.

انیمه تابستانی که هیکارو مرد

هم‌زمان با ورود او، تاریخ روی صفحه جولای ۲۰۲۰ را نشان می‌دهد. هیکارو، دوست صمیمی یوشیکی، شش ماه پیش در جنگل ناپدید شده و پس از یک هفته، بی‌هیچ خاطره‌ای از آن دوران، ناگهان بازمی‌گردد.

کارگردان در لحظه‌ای کلیدی، مخاطب را با پرسش یوشیکی مواجه می‌کند: «هیکارو کجاست؟» و روایت را با جسارت از نقطه‌ی تسخیر کالبد هیکاروی مرده آغاز می‌کند، نه از حفره‌ی روایی آن.

در طول ۱۲ قسمت انیمه تابستانی که هیکارو مرد، مخاطب با دوستان و خانواده‌هایی آشنا می‌شود که هر یک نقشی در زندگی هیکارو داشته‌اند. یوشیکی به نماینده‌ی گویای آن‌ها بدل می‌شود تا روایت را عمق ببخشد.

در قسمت ششم، پرسش‌هایی بنیادین در ذهن یوشیکی و موجودی که کالبد هیکارو را تسخیر کرده شکل می‌گیرد: «چه چیزی مرگ یک انسان را تعیین می‌کند؟» و «چه چیزی یک انسان را خودش می‌کند؟» با طرح این پرسش‌ها، روایت وارد قلمرو انتزاعی خود می‌شود.

برای نخستین‌بار، مخاطب، یوشیکی و دیگران با غیبت واقعی هیکارو مواجه می‌شوند. حضور کالبد بی‌جان هیکارو و نبود روح او، بخشی مهم از زندگی را از اطرافیانش گرفته است. از قسمت ششم تا دوازدهم، مخاطب درگیر رنج فقدان می‌شود.

معرفی و نقد 20 مورد از بهترین سریال‌های رباتی
بیشتر بخوانید

کارگردان‌ها در هر قسمت، شدت لمس‌ها و اشک‌ها را افزایش می‌دهند تا در نهایت، تصویری انتزاعی از سوگواری‌ای را ارائه دهند که هرگز شکل نگرفته است. یوشیکی و دیگران باید برای مرگ هیکارو می‌گریستند، خاطراتش را مرور می‌کردند و با پذیرش سوگ، مسیر جدیدی را آغاز می‌کردند. اما خلأ این فرآیند، همان چیزی است که در فصل اول به تصویر کشیده می‌شود.

انیمه تابستانی که هیکارو مرد درون‌مایه‌ی اصلی خود را در دل موجی از رخدادهای انتزاعی و ماورایی، با بهره‌گیری از عناصر ژانر دلهره و رازآلود، جای داده است.

خرده‌روایت‌های متعدد و پرسش‌های رازآلود، حفره‌های روایی متعددی را شکل می‌دهند که حتی در نیمه‌ی دوم فصل نیز با پاسخ‌گویی به برخی، حفره‌های تازه‌ای ایجاد می‌شود. با این حال، این حفره‌ها مانع پیشرفت روایت نمی‌شوند.

مسیر اصلی داستان در قسمت دوازدهم به ایستگاهی می‌رسد که مخاطب را هم به درک عمیق‌تری از شخصیت‌ها می‌رساند و هم با پرسش‌هایی اساسی، زمینه‌ساز انتظار برای فصل دوم می‌شود.

انیمه تابستانی که هیکارو مرد

اما آیا انیمه تابستانی که هیکارو مرد زیرشاخه‌ای از ژانر بی‌ال یا «عشق پسرانه» است؟ یا تلاشی برای تصویرسازی انتزاعی از یک دگرباش در روستایی با افکار سنتی؟ در طول ۱۲ قسمت انیمه تابستانی که هیکارو مرد، و از خلال دنیای پیرامون یوشیکی.

می‌توان گفت با روایتی از یک دگرباش منزوی مواجه هستیم که هنوز هویت جنسی خود را درک نکرده، درگیر سوگ است و کششی ناپیدا را تجربه می‌کند. او در تلاش است تا با جسارت، سوگ و عشق کنونی‌اش به کالبد هیکارو را بپذیرد و به نوعی به انتزاعی خداگونه از عشق و فقدان برسد.

دیدگاهتان را بنویسید

یازده + پنج =