نام انگلیسی: Dreams
نام فارسی: فیلم رؤیاها
محصول: ۲۰۲۴ – نروژ
ژانر: درام
ردهی سنی: ۱۳+
امتیاز: ۳.۵ از ۴
مصطفی ملکی
همانطور که در مرور دو فیلم سکس و فیلم عشق از آقای «دگ یوهان اوگرود» اشاره کردیم با یک سهگانه در باب انسان و روابطش مواجه هستیم. بالاخره بخش دوم این سهگانه هم منتشر شد.
این را در نظر بگیرید که این سهگانه «سکس، رؤیاها، عشق» نام دارد. در فیلم «سکس» شاهد بودیم که کارگردان به زیبایی از طریق روابط بینافردی انسانها مفاهیمی بسیار را به چالش کشید و عملاً کاراکتر اصلی را تبدیل به انسانی تجربهگرا کرد.
اما در فیلم «عشق» او بیشتر در حال دستوپا زدن در دنیایی بود که گویی فقطوفقط برای دیدهشدن درون آن غوطهور است و بیش از آنکه بتواند در مسیر سینما حرکت کند تبدیل به یکی از المانهای «راهپیمایی غرور» در اروپا شده است. حال با گانهی رؤیاها مواجه هستیم.
کارگردان در فیلم رؤیاها وارد همان کلیشهی سه نسلی شده است؛ مادربزرگ، مادر و دختر تازهجوانی که کاراکتر اصلی فیلم محسوب میشود. ابتدا از طریق توصیف «یوهان» در باب رؤیاهای ابریاش وارد فیلم میشویم و پلکانی را مشاهده میکنیم که گویی انتهایی ندارد و بهسبب پایین آمدن ابرها اگر روی آن گام بگذارید شاید در آسمانها گم شوید.
یوهانه بههمراه مادر زندگی میکند و بیشتر اوقات را نیز با مادربزرگ شاعرش از سر میگذراند. او دختر پرتکاپوییست. یوهانه راوی فیلم رؤیاها است و قرار است ما را از طریق کتابی که خود آن را میخواند به یک سال پیش ببرد؛ جایی که این دختر نوجوان میل آتشینی به معلم هنر خود پیدا میکند.
در طول پردهی اول و دوم شاهد شکل گرفتن این عشق، پنهانکاریهای نویسنده در باب برخی رخدادها و در نهایت ایجاد تعلیق در ذهن مخاطب، مادربزرگ و مادر هستیم. مادربزرگ اولین نفریست که تعلیق را از ذهن خود دور میکند و این عشق یکسویهی یوهانه را همچون تجربهای تلخ و شیرین در شروع مسیر بزرگسالی این دختر میپندارد.
او حتی تبدیل به واسطهای برای انتشار این تجربه همچون داستانی نیمهبلند میشود. اما مادر در این میان شم مادرانهاش در باب رابطهای ناموزون بین یوهانه و معلم را به کار میاندازد و قصد دارد از بین سطور به حل معما اقدام کند.
مخاطب نیز گویی با مادر بیشتر همراه است و احساس میکند چیزی در این میان درست نیست و راوی آنقدرها که باید با مخاطب خود (حتی مادر و مادربزرگ) صادق نیست.
آقای اوگرود دقیقاً روی همین مرز اعتماد و بیاعتمادی یوهانه گام برمیدارد. او در طول اثر دختر نوجوانی را بهتصویر میکشد که گویی برای محافظت از چیزی تلاش میکند.
فیلم رؤیاها سادهترین روایت میان این سهگانه است و کارگردان تعلیقی را ایجاد میکند که گویی قرار است در پایان روایت تبدیل به تعلیقی مینیمالیستی شود. در کشور خودمان هم زمانی سینهچاکانی پیدا میشدند که در باب تعلیق بیپایان آثار فرهادی افسانهها سر بدهند.
تماشای روایت آقای اوگرود نشان میدهد که این تعلیق مینیمالیستی بهراحتی و سادگی در برابر آن پیچیدگی شترگاوپلنگی فرهادی میایستد و روی دیگر و ساده و البته سینمایی آن محسوب میشود.
او در روایت فیلم رؤیاها رذیلت اخلاقی را همچون نسیمی زودگذر از مقابل چشمان مخاطب میگذراند و بدون آنکه آلودهی دیالوگهای توضیحی شود گزارهی روایتش را استدلال میکند.
یوهانه در فیلم رؤیاها بدون شک قهرمان داستان است و بیآنکه اعتراف کند این قهرمانی را مدیون مادربزرگ و مادریست که بیپروا از تجربههای مشابهاشان در زندگی برای او میگویند. نکتهی قابل توجه در این فیلم کاراکتر «بیورن» در فیلم «عشق» است.
یوهانه به او مراجعه میکند و گویی پس از این ملاقات است که بیورن را درون قابهای عشق خواهیم دید. آقای اوگرود در روایت خود حتی از شکل گفتن تروما و نه تأثیر آن میگوید و بهنوعی سکانسهای پایانی همان مینیمالیسم درونمایهای و فرمی او برای بیشتر و بیشتر رها کردن مخاطب درون داستانی است که یوهانه آن را با زیرکی دچار حفرههای متعدد میکند.